Date Range
Date Range
Date Range
یک خدا و یک دنیا آرامش نیازم هست. خبر گزاری انجمن داستان چوک.
جمعه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۴. آخه کی فکرشو می کرد که یک روز خسته شی از من. کی باور می کنه چشمات بشن با قلب من دشمن. نه میشه منتظر موند و نه حتی میشه زد فریاد.
فالگیری که فنجان خود را دید و غمگین لبخند زد. ظ توسط M e h d i. ظ توسط M e h d i. با هیجان حرف میزد و. همین که عجیب ترین چشمهای دنیا روبرومه. کل دنیا خواب پروانه ایست-.
و روح تو از لابلای درختان هنوز ماشه می چکاند! اینسان که می بینم. داس بر گردن گندم افتاد. و خرمن بر دامن دهقان. فکر می کردم در این دنیا. غیر عقرب نتوان جانوری پیدا کرد. که چو از روی سرش. سر و کارت بشود با نیشش! فکر می کردم در این دنیا. غیر یک خنجر آلوده به زهر.
باید کاغذ را سیاه کنم . یکشنبه 31 خردادماه سال 1394. وقتی حتی یک خط نمی تونی بنویسی. کسی واقعا هنوز میخونه! یا فقط من دیگه نمی نویسیم! خیلی گذشته و خیلی گذشتم . من موندم و یه ذهن خالی و یه عالمه خاطره . دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392. چقدر این روزها در صدای سازم دلتنگند . دلم رقص می خواهد . تخت خواب کودکیم را می خواهد. سهشنبه 18 تیرماه سال 1392.
باد رویایی را زیر یال اسبی برمی آشفت. شرط میبندم تو هم باور نداری. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران. شرکت فرهنگی و هنری دل آواز. ماهنامه فیلمنامه نویسی فیلم نگار. دوشنبه نمایه مقالات و خبرهای ادبی در دنیای مجازی.
یادش به خیر دهه 80 . یاد همه خاطرات صریح و آدمای نابش به خیر. چقد زود دیر شد . دستم اگر ز نو مشغول کار شود. قلبم د گر زیر بار نمیرود. آن عابرم میان درندگان که تند. جز از برای زیستن نمید و د. ظ ; چهارشنبه ٢٠ اسفند ۱۳٩۳. خلق از کوچ ز دامان زمین. خالقی مطمئن از خلقت خویش. تفنگ از دست نازیها نیفتاده. هنوز از پشت هر دیوار صدای کینه می آید برون هر شب. میان شعله های سر کشیده تا فلک از خشم. پشیزی نیست مرگ کودکی در تب.
که مازندران شهر ما یاد باد همیشه بر و بومش آباد باد. تصاویری از روستای کوهپر بخش کجور نوشهر. تصاویری از روستای کوهپر بخش کجور نوشهر.
20 جمادي الثاني - ولادت حضرت فاطمه و روز زن وروزمادر. إن ا أعط يناك الك وث ر ف ص ل ل ر ب ك و ان ح ر. همانا ما كوثر را به تو عطا كرديم پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن. فاط م ة أ ع ز الن اس ع ل ي. فاطمه عزيزترين مردم نزد من است. م ن أصع د إل ي الل ه خال ص ع باد ت ه أهب ط الل ه إل يه أفض ل م صل ح ت ه.
به آه نازکی تار می شود. به تور اشک تیره می شود. رنگ سرخابی اش سیاه می شود. من با کبوتران حرف زده ام. هفت امشاسپندان را سوگند داده ام. راز مگو زیر لب آهسته. من با کبوتران دروت ماز بوده ام. من راز ماز را از کبوتر دوم شنیده ام. این شراب هم جواب نمی دهد. نه این شراب هم جواب نمی دهد. دل که تنگ می شود با شراب. تسلیم شدن به این حال غم زده. گاهی خودش چاره می شود. این دست روی دست گذاشتن. این حال بی خودی . چه می دانی چه لحظه های شاد.