گوش دادن به آهنگ هتل کالیفرنیا همیشه غمگینش می کرد. می گفت یاد یه شب خیلی بد می افته. می گفت ازش خواسته بوده که خیلی خوشگل باشه. برای همین یه گل رز ریز و صورتی زده بوده پشت گوشش. بعد بهش رو کرده بوده و گفته بود دیگه نمی تونیم ادامه بدیم. همین! عمر به آهنگ هتل کالیفرنیا گوش داده بود. توی بالش هزار بارخونده بودش. و برای من که ازش دورم می رقصه! شاید اگر .

همهی ترسم از آن است که تو روزی دنیا. بیست و هشتم دی هزاروسیصدوهشتادوهشت. Filed in داستان تک خطی. فرمانروای قلمرویی هستم که در جمع. Filed in داستان تک خطی. چون اون تنها کسیست که تو رو اون طوری میبینه که تو دوست داری دیده بشی. Filed in داستان تک خطی. مرسدس بنز به تنهایی ملاک خوشبختی. آن است که حرف آخر را میزند. Filed in داستان تک خطی. Filed in داستان تک خطی.

به یاد خرداد پسر اردی جهنم. اردی ها همیشه بهشت نیستند گاهی می شوند جهنم. انگشت هایم خمیازه می کشند. و شعر می بارند روی دفتر هایم. می سوزد از حرم تو کاغذ شب. و هنوز به هوای تو گرم است سردی اتاقم. انگشت هایم خمیازه می کشند. و انگار از همیشه کر تر است گوش شب. که نمی شنود صدایت می کنم. خسته از نبودن هایت فریاد می زند تنم.

تمام مطالب این وبلاگ تراوشات ذهنی نویسنده است و استفاده از مطالب نویسندگان و صاحب نظران دیگر با ذکر منبع انجام می شود, بر همین اساس استفاده از مطالب این وبلاگ بی ذکر منیع غیر اخلاقی است. چیزی کم است مثل یک آغوش. برای آن طرف خالی تخت می گریم. و آن بالش بیچاره بی صاحب. کسی نگران دلتنگی ما نیست. کآفی است هر شب قبل از خواب. چندسطری از نامه وداعت را بخوانم.

بهارهای بی تو چقدر سخت میگذرد. برای خودم فاتحه ای کنار بگذارم. و یا کتیبه ای به کار رفته در گردن آویزت . غرقم در جدول هایی که حل نمی شوند. ستون پنجم خودم شده ام. نمی تواند شهر من باشد. وقتی هر صبح خیابان هایش. دلم می سوزد برای آدم ها.

حقیقت چیزی خارج از وجود ما نیست. هيچ وقت دو انسان به موقع در برابر هم قرار نمي گيرند. هميشه اين يافتن ها يا خيلي دير است يا خيلي زود. چیزهای زیادی به انسان می آموزد. بگذار من نادان بمانم . که از این احساس می تواند خبر داشته باشد. احساسی که هر لحظه من را می ترساند.

با من حرف بزن . پروانه ای را تکرار کنان. در سکوت شب رها میکنی. که نام مرا در شب رنگین میکند.

خودم را سربازی می بینم. که اسلحه خالی اش را. به تو فکر می کنم. به زندگی بر می گردد. زیر پوستم آواز می خوانند. تنها می توانند نام تو را. میان آدم ها تقسیم کرده. رو به این همه آشفتگی. به سیگار پ ک می زنم.

دلنوشته های یک سیاه و سفید. این که وقتی میخوای یه کاری بکنی یه عده پیدا میشن که سنگ جلوی پات بندازن عجیب نیست. مثلن اینکه من ترم سه دانشگاه رو هم تموم کردم.