ممنون از کامنتاتون وببخشید نگرانتون کردم. هرقدر تو دنیای حقیقی خوش قول و منظمم اینجا بد قول شدم. تو این ۱۰ روز که گذشت نت نیومدم. توی ۲ هفته بعد هم نیستم. ۵۰ تا کامنت آخرو الان تایید کردم. ایشالا با خبرهای خوب مییام. یه کم استرسم تو این روزا زیاده برام دعا کنید. سلام به همه دوستای گلم. چه دوستای قدیمیم چه دوستایی که جدیدا باهاشون آشنا شدم.

از امروز می نویسم شاید که راهی یابم. آینه چون عیب تو بنمود راست . خودشکن آینه شکستن خطاست! خدا جونم دوست دارم. 24بهمن 1392 در کتابخانه ی امام. دوستم خیلی بد خط نوشته نوشته ی روی کاغذو مینویسم. ممکنه نتونی بخونی! یک عدد همسر پیدا شده با دادن نشانی شوهر خود را پس بگیرید. فاجعه ی زندگی تو ان لحظه اغاز میشود که ادمی میرود اما نمیمیرد.

دانشجویان پزشکی زابل ورودی 89. چنوقت پیش با بابام دعوام شده بد بابام دستشو برد بالا که بزنه تو گوشم منم زدم تو فاز هندی گفتم بزن بابا بزن تا بفهمم هنوز پدر بالا سرمه بزن تا بفهمم هنوز بی صاحب نشدم خلاصه تو این حال و هوا بودم که الان بغلم میکنه جفتمون میزنیم زیر گریه یهو در کمال ناباوری شترررررقققققق زد تو گوشم. حکایت حج جمال و پسرش.

دانشجوی یه رشته ی فنی مهندسی که دوست داره پزشکی بخونه و کنکوری93! من همین نیستم که از لابه لای نوشته هایم دستگیرت میشود . اینجا فقط کودکانگی هایم را مینویسم نه همه چیز را! خیلی دودلم . محرمانه های من و .

محمد می ترسید بیشتر از این جلوتر برود . خاله هم گفته بود که از سر جایمان تکان نخوریم تا برگردد . دوست داشتم بیشتر از این داخل آب بروم . محمد داشت با کامیونش بازی می کرد آب بار می زد . حیف که خاله به من سپرده بودش . یه کم آب تنی کنیم وبرگردیم . فقط چند قدم میریم . روی یک صخره نمکی نشسته ام . نمک ها دارند پرتو های خورشید را چنگ می زنن.

پنجشنبه 14 آذر1392- 3 PM. بخش زنانیم همیشه از اینکه یه دختر متولد شدم افتخار میکردم من هیچوقت ارزو نکردم پسر باشم ما خانوما همش باید درد بکشیم درد دختر بودن تو جامعه پر از فساد درد عاشق شدن درد مادر شدن درد مادر بودن. سه شنبه 12 آذر1392- 9 PM. چمدان دست تو و ترس به چشمان من است. این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است. قبل رفتن بگذار از ته دل آه شوم.

و اما امتحان علوم پایه. 1 ماه به علوم پایه. یادداشت های یک دانشجوی پزشکی. وب نوشته هاي يك دكترك. روند تكامل يك خانم دكتر. دكتر ف در مسير پزشكي. مزه زندگي يك دانشجوي دكتري. دنیای این روزای من در کانادا. دست نوشته های دل من. هر چی دلت بخواد! خدایا فقط به این دلیل میروم.

هیچ کس دلش نمیخواد دفترچه خاطراتش توسط دوست و آشنا خونده بشه. یا حداقل اگر منو میخونید نوشته هامو مثل راز پیش خودتون نگه دارید. اینجانب یک راننده ی 12 ساعته هستم. گاهی تو روزهای زوج انقدر خسته میشم که دلم همون روزهای بی کاری و علافی رو میخواد. یعنی از موقعی که از خواب بلند میشم تا .