خوشحال میشیم به جمع ما بپیوندی. تولد مامان جانم الینا خانوم. همیشه باید بهترین روزها رو جشن گرفت. امروز هم واسه من یکی از اون بهترین روزهاست. روزی که مامانم به دنیا اومده. همچنین امروز دو تا تولد داریم. تولد شما هم مبارک الینا خانوم.

چقدر زود دیر می شود گاهی. My eyes open but no breath forme. My heart is full of wishes but no time for me.

داستان غریبیست داستان این روزها. داستان دویدن ها و نرسیدن ها. داستان رسیدن های بی حاصل. داستان یاران رفته از دست. داستان دوست ها و دشمن ها. داستان عشاق جان بر کف. داستان لیلی ها و مجنون ها. داستان عشق من و شیرینم. داستان این روزها و این سالها. 22 مرداد سالگرد ازدواجمون بود. همین متاسفانه کادو هم نگرفتم.

یه سری خاطراتم و زنده کردم. نمیدونم کی میام ولی مرسی که بازم به من سر میزنین. این روزها کاملن بی حوصله ام. دوس دارم برم زیر پتوم. پاهام و جمع کنم توی شکمم و ساعت ها توی تاریکی اتاقم زیر پتوم قایم شم. این روزها دقیقن روزهایی که من دوس دارم. برای همین دوسش ندارم اصلن. ولی خوب تولدمو دوس دارم.

واژه واژه سطر سطر زندگی. بعد رفتم وبلاگ قبلیم خاطره ی اون روزمو خوندم! پارسالم تو همین روز دریاچه رفتیم با بچه ها. حس الانم و این روزام خیلی بهتره.

به حباب نگران لب یک رود قسم.

راحیل قلبش مهربان است دلش برای دخترش میرود. لواززم کنجد رو با الهه خریدن وخاله جان های کنجد چیدن اساب بازی های کنجد خانوم. حالا کنجد جانم موقع خرید وسایل لگد میزنه به راحیل وتشکر میکنه. کنجد جانم خوشحال است که مامان وخاله هایش را سرگرم خودش کرده است.

دل بده تا پته دلم رو برات بریزم روی آب. نمایندگی فروش اس ام اس. خیلی وقتها هست توی زندگی هممون که خسته میشیم که می بریم. که از یک جایی نمیدونیم داریم برای چی و کی می جنگیم. بعضی وقتها هست که همه چیز پوچ به نظر میاد همه چیز خسته کننده. بعضی وقتها هست فکر میکنیم وسط جهنم زندگی میکنیم. اونجاست که میگیم تو این شرایط لعنتی من خیلی هم پوست کلفتم بقیه نمی فهم. می دونی نمیخوام بگم شرایطش بد نیست نبوده یا خیلی چیزهای دیگه. خودش بهتر از هرکس دیگه ای میدونه من قضاوتش نمیکنم هیچوقت. این هیچی پر از .