بي تو هرگز با تو عمرا. پست ترین آدم ها کسانی هستند که به دست گذاشتن روی نقطه ضعف دیگران میگویند شوخی. قرار دادن ناسیونالیزم ولیبرالیسم در مقابل اسلام وحمایت از لیبرال ها وملی گراها بلافاصله پس ازپیروزی انقلاب. قطع روابط سیاسی امریکا با ایران در فروردین 1359 پس از تسخیر لانه جاسوسی. تجاوز نظامی آمریکا به خاک ایران در اردیبهشت 1359. طراحی وسازماندهی کودتای نوژه در تیرماه 1359. تحریک عراق به جنگ با ایران در شهریور 1359. دلتنگی می دونی چیه دلتنگتم.

امآ به دیگ رآن ه م دل. امآ به دیگ رآن هم تکیه. ر های م نک ن. دخترک چ پ د ست. نہ زبان دارد کہ دروغ بگوید. نہ دل دارد ڪہ نامہربانے کند. اما آنقدر معرفت دارد ڪہ رھایم نکند همیشه کنار دلم بماند ! دخترک چ پ د ست. مے ترسم از نبودنت و از بودنت بیشتر ! نداشتن تو ویرانم میکند و داشتنت متوقفم ! وقتے نیستے کسے را نمے خواهم و وقتے هستے. دخترک چ پ د ست. دخترک چ پ د ست.

ღ ღ بغض ابر ღ ღ. همیشه دوست داشتم ابر باشم چون ابر انقدر شهامت داره که هر وقت دلش می گیره جلوی همه گریه کنه. سیگارم که اتش می گیرد. کلماتم همه تو می شود. ذهنم را لخت می کنم. تمامه نوشته هایم می شود. زمین نفسی دوباره می کشد. برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند.

این روزها دوره ی رنگین کمان هاست. اگر قصد ماندگاری ندارید یادگاری هم نگذارید. ღ ღ عاشقانه ღ ღ. دلم نبات داغ می خواهد. درد یعنی حرفهایی که میشنوی. درد یعنی حجم یک قلب وقتی ضربانش را احساس میکنی وقتی از مشت دستت خیلی کوچکتر میشود. درد یعنی حرف زدنت با حرف نزدنت فرقی ندارد.

باید خودت فهمیده باشی یار خوبی نیست. هرگز لشگرت را دست او نسپار. این خائن بالفطره پرچم دار خوبی نیس. ترک تو و درک جماعت کار دشواریست. تکرار تنهایی ولی تکرار خوبی نیست. ازهرسه مرد بین بیست وپنج تا سی سال. هر سه اسیر چشم تو. من او را دوست داشتم.

جون من کپی نکنید! بابا نترسین ما باز مسجد آتیش میزنیم. شاد باش تا سرزنده باشی البته اگر بگذارند. نه این اسمش زندگی نیست. اولین باری که اسم دریاقلی سورانی رو دیدم تو یه سایت سینمایی بود! .

وقتی لبخند بر لبانت نیست. زندگی آنگونه نبود که آرزویش. آمده ام تا گ لی. لایق همه ی باغ منی. باغ من از آن تو باد. چراکه آن همانند کفش های کوچکیت. اجازه برداشتن گام های بلند را.

هوا را که از بینی ام بالا میکشم . از روزیکه مژه هایم را چیدم . قرار گذاشته ام که هر شب یک بند از انگشتهای پایم را قطعش کنم. اینطور که میخواهی راه بروی ولی آن درد همزمان نمیگذارد. فکر کنم که البته فقط همان اولش سخت است . مثل روزهای اولی که دستانم را تا آرنج هایم فرو میکردم در اکواریوم زالوهااااااااو چندشم میشد ولی کم کم خوشم می آمد. بوی خون برای من عادی شده یا سوزش هوا در بینی ام حس بویایی ام را از بین برده.

مدتی میشه که این وب رو ساختم. تو این مدت از نظرات همه استفاده کردم و به یه جمع بندی رسیدم. من سعی میکنم تو این وب در باره خدا که تنها دوست هر انسانی برای کامیابی و به سعادت رسدن هستش مطلب بنویسم و اینکه کسانی که از خدا دور شدن کمک کنم. به امید اون روزی که هیج بنده ای از خدا دور نشه و با خدا باشه. منو با نظراتتون تو هرجه بهتر شدن این وب کمک کنین. ممنون از همتون دوستدار شما. سلام به همه ی عزیزان.