دیوونه خونه ی ما version 3. 1! دیوونه خونه ی ما version 3. 1! اینجا که می آیم یکهو هفت سال از مقابلم می گذرد. بضی هاشان دست تکان میدهند و میخندند و . دیوونه خونه ی ما version 3. یه دیوونه که ظاهرش شبیه آدم ممولی هاست. دیوونه خونه ها راش نمیدن. دیوونه خونه ی ما version 3. کسی که همیشه در .

میخوام داستان بنویسم واسه هم سن های خودم. الان کلاس سوم راهنمایی درس میخونم. ما ها دو تا کارگر ساده ایم. چهار تا حرف قشنگ از فیلم هندیا یاد گرفتی. همه ش استفاده میکنی اعصاب مون رو به هم ریختی. امشب پیش من بیا یا من میام.

غرقی تو دریا ولی تشنه است دلت. از واقعیتی می گویم که به چشم من عینی است و دیگری آنرا فرا واقعی میداند. در ساختاری که ما زنده ایم بهای اندیشه چیزی نیست جز اینکه بر صخره باکرگی ها خراش وارد شود. رنج میکشیم از اینکه همه چیز را قدسانی تعبیر کرده اند. این همه تقدس زایی شده عامل تخریب جانمان! در یک تسلسل زنده ایم. دایره ای که اول آخرش پوچی است. به سردابه ای می مانیم که گرم نمی شود از خورشید.

آنجا كه خيال با واقعيت در هم مي آميزد لحظه ي تولد خاطره هاست. دلتنگی هایم را کجای قلب کوچکم جای دهم که دیگر حتی حسی برای گریه کردن هم وجود ندارد. چند روزه آفتاب که غروب می کنه سرم به شدت درد می گیره و گیج می ره نمی دونم چرا . امروز با دوستم رفتیم تو بالکن خونه نشستیم و تهران رو تماشا کردیم حس خوبی داشتم. باد صورتم ره نوازش می کرد و من یاد طبیعت خوی افتادم.