وحشی تر از آدمها نیست این طبیعت وحشی. بعد از فیلم سه شنبه ها با موری و چنتا فیلم دیگه این جدیدترین فیلم جالب برای دیدنه. کاش مولانا ببیند قهر چشمان تو را. تا نگوید نیست در عالم ز هجران تلخ تر.

اینجا رو دیگه آپ نمیکنم یه وب دیگه یعنی این اینجا. هوف ف ف ف ف این مهمونا قرار بود امروز برن که دیگه ص ب کله سحر خبردار شدیم که همچنان هستن به سلامتی. هی ی ی ی کلی با مهرناز بی جنبه بازی و خورسند بازی در آووردیماااااا. من که میدونم آخر این دستشو به جای آهن به آهن جوش میده بعد کلی میخندیم.

تو برای من خود غرورمی. من غرورمو رها نمی کنم. تکلیف آدم با خودش معلوم نباشه همینه. نمی دونم بمونم یا برم . نمی دونم می مونم یا نه اما یهو هوس کردم. صورتت یکم مایل کن! .

فقط میگم که گفته باشم که نگی نگفتی . اصلا مسکن امپول کزاز درمانش. هزار کوفت و زهر مار دیگر. سال نو همگی مبارک باشه دماغ همه چاق باشه دل همه خوش باشه خوشتر بشه خلاصه که همه چی خوش و خرم بشه! تبریکم رو پیشاپیش گفتم چون دارم میرم مسافرت نی که تا حالا همش بودم یه 10 روز دیگه هم نیستم. زندگی یعنی که هستم و هست.

برای ساختن کشتی ارزوهایت هر چقدر هم که سخت باشد. چرا که قایق کاغذی رویاها. خیلی زودتر از انچه فکر می کنی. هر چقدرم فکر کنم دوستای زیادی دارم اخرشم باز تنهاام! کسی نیست که واقعاا دوسم داشته باشه از ته دل! البته حساب خانواده جدااا.

خاطره هایی که گم شد. بعد مدتها اومدم یه چیزهای از این فرشته بنویسم . دو سال بزرگتر شدم زندگیمم بد نیست میگذره اما من هنوز فرشته گنهکارم. با کمی گناه بیشتر , چیکار کنم زیر فشار زندگی نمیتونم دووم بیارم . یه روزی تو عمق فاعجه ی زندگیم منفجزمیشم .

دوم شهریور هزار و سیصد و هشتاد و نه. لعنت خدا به این سه شنبه. مصادف با روز سه شنبه. نوشته شده در ساعت توسط. شیکمو هستم ولی لاغرم! دلم میخواد خیلیا رو بزنم چون واقعا حرصمو در میارن.

می نویسند بر دو عالم عشق یاران حسین را . خدا حافظ قلب شیطون ! نمی دونم الان باید بگم سلام یا خداحافظ. نوشتن این پست برام خیلی خیلی خیلی سخته. گریه نمی گنم ولی خب به شدت دلم گرفته. فکر نمی کردم مجبور شم بعد از یه سال و نیم این جا رو ببندم. توی تمام وبلاگ هام اینجا اولین وبلاگی بود که خیلی بهش وابسته بودم. کلی دوست خوب باهاش پیدا کردم. خیلی ها باهاش کمی تا قسمتی منو شناختن. برام یه جور راه ارتباطی بود با بعضی ها. خیلی از حرفای ناگفته ام رو اینجا می زدم.

روزی که او خود اشکهای مرا پاک خواهد کرد. سکوت قلبت و بشکن و برگرد. نمیدونم اسمش اینه که برگشتم و این حرفا. یکی یکی باید بیام دیدن همه. این داستان واقعی ست! خلاصه مام.