Date Range
Date Range
Date Range
یعنی دیوانه خریدن لباس های جدید است. خیلی بیشتر از هر زن دیگری! به این خصوصیتش اضافه کنید این را که در دوران تجرد هم با هیچ مشکل مالی یا محدودیت از طرف خانواده برای کمتر خرید کردن مواجه نبوده. لذاست که عادت ندارد به محاسبه گری و خب من هم تا حدی درکش می کنم.
باید دوست داشتنت را بغل بگیرم. وان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون. این پست واسه دریافت رمز می باشد دوستان. البته میخام بدونم کدومتون باهوش هستین خخخخخ. وب قبلی بنده ی اهنگ عاشقانه گذاشته بودم. خیلی ها واسم کامنت میذاشتن که باهاش گریه کردن. الان دنبالشم ولی ذره ای یادم نمیاد.
ماجراهای خانم توت فرنگی و آقای گلابی. خواستم یادم باشه هنوز دندون درد دارم و اوخ اوخ کنان چمدون بستم. خواستم یادم باشه گوجه گیلاسیمون موقع خواب بازیش گرفت و شوخی شوخی با سر کوبید به بینیم و من از درد ضعف کردم و کلی گریه. یه چندروز بریم شمال! گوجه گیلاسیم.
سلام , ظهرتون بخیر , دارم همه سعیمو میکنم خلاصه بنویسم , هفته پیش خیلی هفته شوک آوری بود برام اول صبح سه شنبه که اون کامنتارو خوندم و واسه چندمین بار نیت کردم کلا بی خیال وب نوشتن بشم بعدازظهرش ماجرای ماشین نوید پیش اومد و بعدشم که تصادف اون بنده خدا. اول از همه ممنون دوستای گلی هستم که با کامنتشاون بهم انرژی و امید دادن. هر دم از این باغ بری میرسد. لطفا براش دعا کنین طفلکی هنوز 25 سالشه.
حالا که دارم اینارو مینویسم دوروز از عروسیمون گذشته ومن دیگه خیالم راحته خیلی سخته ازاولشو تعریف کنم چون اخریارو بیشتر یادمه. صبح زود رسیدیم ترمینال جنوب وقتی رفتم سرویس بهداشتی ترمینال تا صورتمو بشورم روم نشد تو اینه نگاه کنم. دیگه هی قطار میومد ومیرفت ما منتظر بودیم خلوت تر بشه اخر سر تصمیم گرفتیم تو این شلوغی جدا سوارقطار بشیم و شاخه نبات خیلی نگران من بود گوشیش هم از بی شارژی خاموش شد و گف اگه همو پیدا نکر.
اومدم کشوها رو مرتب کنم که وسایل عقدم رو در آوردم که یکم ذوق کنم دوباره. داشتم هی ذوق میکردم یهوویی دیدم واااای برف شادی داشتم. یادمون رفته از برف شادی استفاده کنیم. وقتی سوار ماشین میشیم که بریم بی.
به خونه باز می گردم. من نمی دونم واقعا هرکسی جای من بود چقدر تحمل داشت. من واقعا دیگه کشش ندارم. من واقعا دیگه نمی دونم چه جوری باید اینهمه فشار رو تحمل کرد و بعد خندید و مهربون بود و حرف خوب زد. دلم کلی حرفای رنگی رنگی میخواد.
اخ که چقدر خسته ام.
معشوقه ای با رژ لب قرمز. از روزایی که شروع شد. غیر از تو هر چه هست فراموش میکنم. خدایا عاشقان را غم مده. ای روزهای خوب که در راهید. باید دوست داشتنت را بغل بگیرم.
خبر خبر , خبر جدید. نمیدونم چرا نمیشه منظم بنویسم. زندگی درجریان خدارو شکر و من هرروز برا روزای تکراری و ارومم کنار همسری و جوجه خدارو شکر میکنم. جوجه لجباز شده و باید یکم صبورتر باشم و وقت بیشتری و بهش اختصاص بدم اشالله خدا کمکم بکنه و بتونم هم من و هم همسر باید تلاشمون کنیم چون اگه درست نشه بعدا مساله دار میشه دیگه. عیدتونم مبارک راستی عشقا 3. ناهارم ماهی سوخاری و شویدپلو پختم قبلشم ک دور دور کردیم.
Abonne-toi à mon blog! Et celui avec une super cop ichi.