با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم. جاوردانه های من و تو. تلخ و شیرین زندگی من. بگو تا بنویسمت هر روز. تلخ و شیرین های زندگی من و همسرم. یه هفته ای میشه که ریحانو بردم مهد. تا الان پیش خودم بود. خیالم راحت بود و شیرشو میخورد و میخوابید.

ب رای تآزه ش د ن دیر نیست. یک ل حظه شآد ه ستی تآ ابد م نتظر خواهی مآند . ک نی که شآد ه ستی تآ ابد شآد خواهی بود . من دارم دایی میشم خخخخخ. من دارم دایی میشم بعله نی نی ما پسره قربوووووووووووووونش برم . د د ری هم خودتونین ! .

این مدتی که بلاگفاقاطی کرده بود هر روز سر میزدم ببینم درست شده یا نه. حالا که درست شده حس نوشتنم نمیاد. البته حرفیم برا گفتن نیس. فقط روزای دهه بیستم داره به سرعت میگذره. روزبه روز به افسردگی ییشتر من دامن میزنه. ای تو روحت بلاگفا خرابتر از اونیه که فکر میکردم. خیلی از دوستای خوبم نیستن بماند که کلا پیوندهایای وبلاکمم نیستن. کلا زده ترکونده همه چی رو. الان میفهمم باید خیلی وقت پیش تو بلاگفا نمینوشتم. امروز روزی که خواهر زادم به.

شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴.

فکر کنید شما رو وارد یه باغ می کنن و میگن که یه مدت معدود اینجایید و بعد از اون شما رو برای. همیشه از باغ خارج می کنن و به یه جای دیگه می برن و اونجا با توشه ای که از این باغ جمع کردید. خب شما چه کار می کنید میرید از میوه ها ی باغ می چینید و جمع می کنید یا این که یه گوشه می نشینید. و بیخیال همه چیز یا این که میرید علف های هرز و مار و عنکبوت و این جور چیزا رو جمع می کنید . اگه میوه جمع کردید یه عمر با اونا خوشید. اگه هم مار جمع کردید یه عمر باید با اون بسازید.

مرا هزار امید است و هر هزار تویی. 404 لعنت بر آدم بی شعور. میلاد حضرت زهرا مبارک باشه. مامانا و خانومای گل روزتون مباررررررررک.