باد می آید و خیال می برد. من خرابم زغم یار خراباتی خویش . تاریخ تاسیس وبلاگ اول اسفند 1383. من را آواز غوکان این برکه. به ریشه های سخت نیلوفران آبی. با همه ی سنجاقک ها. به قاب های خانه ی مرده ای سنجاق شده اند. یاد مرداب را زنده می کنند. با من در این سوگ گریه می کنند. برآبی این خنده آفتاب نگاه می کنم.

شعر ها را در jab بخوانید. چون هنوز نیامدم روی آب نتوانستند این جزیره را کشف کنند. پس هنوز مانده یک ایران دشمن من باشند. چقدر شنا بلد نبودن خوب است. من و عیسی و این آدم برفی بیچاره منتظریم تا بهار نرسیده به آسمان برگردیم. نوشته شده در ساعت توسط محسن رزوان. آموزشگاه آزاد هنرهای نمایشی سه نقطه. استاد بهرام شاه محمد لو. ثبت نام تا پایان فروردین ماه 1390.

غرفه انجمن آلزایمراستان مرکزی درهمایش تجلیل از خیرین حوزه سلامت استان مرکزی که در تاریخ پنج شنبه ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۴ در سالن اجتماعات دانشگاه علوم پزشکی اراک برگزار گردید .

نمی توانیم منکر شویم که جدایی غم شیرینی است. پیروزیمون مبارک بالاخره سعی و تلاشمون نتیجه داد و گلهای بنفشمون بعد از این سالها رویید. یک کار نیمه تمام دارم و.

غزلی با عنوان لا فتی الا لبت لا سیف الا چشم تو سروده ی استاد آرش آذرپیک- اردیبهشت ۸۹. از خوارج می شوم لا حکم الا چشم تو. اوج فریاد قلندرهاست در میخانه ها. این ادر کأسا و ناولها ا لا یا چشم تو. در کلام الله حافظ آمده که کعبه ای ست. بین عشاق سمرقند و بخارا چشم تو. مزرع شاخ نبات از بوسه باران تو سبز. ای که صد روح القدس مست از مسیحا چشم تو.

به یاد خرداد پسر اردی جهنم. اردی ها همیشه بهشت نیستند گاهی می شوند جهنم. انگشت هایم خمیازه می کشند. و شعر می بارند روی دفتر هایم. می سوزد از حرم تو کاغذ شب. و هنوز به هوای تو گرم است سردی اتاقم. انگشت هایم خمیازه می کشند. و انگار از همیشه کر تر است گوش شب. که نمی شنود صدایت می کنم. خسته از نبودن هایت فریاد می زند تنم.