Date Range
Date Range
Date Range
هیچکس تنهایی ام را حس نکرد. سامانه ارسال گروهی اس ام اس. اينجا گرما هست اما آنچه بايد باشد.
برای ساختن هر چیز نو خراب کردن هر چیز کهنه از همین امروز لازم است. سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه می بخشد. به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت . روز اول فروردین که مصادف است با سالروز تولدم بر همه دوستان مبارک. آرزوی سلامتی بهروزی و سربلندی برای همه دارم. می دانی ویران که می شوم.
فرشته ی بی بال بد! باران را به یاد ندارم . باران دوست کهنه شده پاییز را می گوییم. پاییز می رود اما از عابر های خسته اش خبری نیست . تنها برگان زردی را به یاد دارم که خورشید را در قلبهایشان هدیه داشتند .
پارسال همین موقع ها بود که برای اولین ازم خواستن برم تدریس. درس دادن رو همیشه دوست داشتم و توی این یک سال واقعا با علاقه کار کردم. حالا تا چه پیش آید. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش! ممنونم که به حرفام گوش دادی.
خاطره هرجاکه می ری به یاد من باش. یاد قلبت باشد , یک نفر هست که اینجا. بین آدمهایی , که همه سرد و غریبند باتو. تک و تنها به تو می اندیشد. دلش از دوری تو دلگیر است. یاد قلبت باشد,یک نفر هست که چشمش. به رهت دوخته بر در مانده. و شب و روز دعایش این است ,. زیر این سقف بلند, هر کجایی هستی , به سلامت باشی. و دلت همواره , مهو شادی و تبسم باشد. یک نفر هست که دنیایش را. همه ی هستی و رویایش را, به شکوفایی احساس تو پیوند زده. و دلش می خواهد, لحظه ها را با تو , به خدا بسپارد. یک نفر هست که با تو.
معشوقه به سامان شد . گفتا تو بندگی کن! کاو بنده پرور اید.
همیشه دلم می خواست شادی هامو با بقیه تقسیم کنم و غمم رو توی. خودم نگه دارم اما چه کنم که دنیا خیلی بی معرفته. چه قدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه. زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و. نفرت شی حس کنی هنوزم دوستش داری,چه قدر سخته دلت بخواد سرت. رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر اوار غرورش همه وجودت له. شده,چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش. هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی.
مادر بزرگ طناب گهواره سارای را بریده بود یک سر طناب را به گردنش بسته بود وسر دیگر را به تیر عمودی دار قالی بعد از بالای تخته خود را به پایین پرت کرده بود وقتی مادر در راباز کرد اول فکر کرد مادرش هنگام پایین آمدن از تخت قالیبافی جایی گیر کرده وهمانجور مانده است اما جشمهای از حدقه درآمده ی گلبن بانو چیز دیگری می گفت. مادر همیشه این را با حسرت می گوید. تا لحظه خاکسپاری اش او همچنان به گوشه ای خیره مانده بود گویا چیزی یاکاری را قبل از مرگ فراموش کرده باشد. اما او این کار را کرد او دخت.
Һәмраев намидики оттура мәктивидә Инайәт ассоциациясиниң уюштуруши билән 15-26 июнь арилиғида инглиз тилини үгитиш бойичә язлиқ профильлиқ лагерь үнүмлүк иш елип барди. Панфилов нанаһийәсиниң һакими Бердаулет Абдулдаев мәзкүр мәрасимниң ечилишиға қатнишип, мошундақ изгү башланиларниң ижабий нәтижә беридиғанлиғиға ишәнчисиниң камил екәнлигини тәкитлиди. Американлиқ волонтерлар оқуғучилар билән һәр.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.