Date Range
Date Range
Date Range
تقدیم به تمامی زنان عاشق سرزمینم. من دیگه به وبلاگ پرشین بلاگم دسترسی ندارم. خواستم بگم ازین به بعد همینجا باهام در ارتباط باشین. اگر رمزی خواستین بدین یا من چیزی نوشتم بیاین همینجا. البته که خیلی سوت و کور شده این بلاگستان ولی خوب بازهم یه راه ارتباطیه باهاتون که دلم نمیخواد از دست بدم. خلاصه آخر هفته هم یه تولد خانوادگی گرفتیم که طبق معمول بابا کیک و سپیده هم یه قاب کار دست .
دل کوچک من نمی تونه دل کسی بشکنه رمز نده. فرشته جان ممنون از لطفی کردی و وبلاگی که ساختی حتمن در اسرع وقت رجوع میکنم و بهت اطلاع میدهم ممنون از محبتت عزیزم. سونا جان همیشه خصوصی برام پیغام میگذاری نمیتونم جوابت بدم نمیدونم وبلاگت میای یا نه ممنون از لطف پایدارت که کنارم هستی. بالاخره بلاگفا درست شد من به وبلاگم دسترسی پیدا کردم متاسفانه خیلی از پست های قبلیم امکان ویرایش و یا نظراتش ندارم. پست های قبلیم پرید رفت خدا بگم بلاگفا چی کار نکنه امیدوارم که بیاد.
تنهایی های من تمام شد. روزگار من و زبل خان. قالب وبلاگ نامه های عاشقانه. عینک دید در شب مخصوص رانندگی. دیگه تموم شد این عشق ممنوعه. هنوزم مشکل داریم ولی امید داریم. اگه هنوزم میخواید همراهم باشید بیاید به خونه جدیدم. خونه جدیدم پنهانیه ولی من توش خوشحالم و خوشبخت.
نگاه کن تو هیچگاه پیش نرفتی تو فرو رفتی. در آغوش خودم هستم . من خودم را در آغوش گرفته ام! نه چندان با لطافت . نه چندان با محبت . وفادار ! پس تنها ادامه میدهم,. در زیر باران حتا به درخواست چتر هم. با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست. که زرق و برقش شخصیتم باشد. درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی.
تجربیات و روزنگارهای یک عدد زن مطلقه. بالاخره خودمان را خودکشی فرمودیم و بعد از قول های فراوان در جایی جدید مینویسیم و الته با تجربیات جدید. بعد از هزارمین غیبتمان مجددا رجعت فرمودیم و اینبار با تغییراتی عظیم که احنمالا در وبی دیگر خواهیم نوشت که البته آدرس منزل جدیدمان را حتما برایتان خواهیم نوشت. فی الحال از زنده بودنمان مطلع باشید که با اخبار جدید در خدمتتان خواهیم بود. سپاس نوشت یک زن مطلقه. گذشت و گذشت و گذشت.
شاید سرنوشت دومین حوا باید اینجوری تموم میشد. شاید این بهترین شکلش برای این دومین حوا بود. حکمت بود تقدیر بود یا سرنوشت. حتی اونایی که اومدن و گاهی به من زخم زدن. از هیچ کس کینه ای به دل ندارم و بخشیدم تموم اون نامهربونیایی که توی این مدت روحمو پریشون کرد. اونایی رو که باهام موافق نبودن ولی شرایطمو درک کردن و فهمیدن. اونایی که دوست شدن و دوست موندن. دلداری دادن و بغضمو کم کردن. دوستتون دارم مواظب خودتون باشید.
واسه ادامه دادن تلاش می کنم. خوبه که بهم امید میدی. دوستای خوبم رمز همون رمز قبلیه. کسایی که درخواست رمز می کنن متاسفم. نمی دونم شاید دیگه تو این وبلاگ ننویسم . بچه ها اسم وبلاگو عوض کردم اصلا حس خوبی بهم نمی داد.
میان من و تو عشقی است از بنای جهان استوارتر. اینجا مثل یه بار اضافی ای شده که روی دوشمه و هر جایی که میرم با خودم می برمش. زندگی مثل همیشه است با تمام بالا و پایین هایی که داره. هیچ اتفاق خاصی برای گفتن نیست همین باعث میشه همش به فکر اینجا باشم که از چی بنویسم از کجا بنویسم و. به خاطر این مدت طولانی که باهام بودین ازتون ممنونم از سال 87 دارم می نویسم و الان احتیاج به کمی استراحت دارم. بی حس و حالی و یادی از گذشته.
Sambal, Pusu, Timun. Sambal, Pusu, Timun. Edited and Posted by MamaAka. Jumaat, 27 Mac 2009.
نمی دونم چرا دیگه اینجا احساس امنیت نمی کنم برای همین خاطرات قشنگمو از دی ماه ۸۴ تا به امروز پاک کردم . اما این خاطرات همیشه در ذهن من و شهرام باقی می مونه. شاید یه روزی همه نوشته امو به راشین عزیزم نشون دادم. تصمیم دارم هنوزم بنویسم اما اینجا دیگه نه و در مورد روابط شخصی و خصوصیم با شهرام نمی نویسم فقط از گل زندگیمون راشین می نویسم. من کلا آدم فراموشکارم اما در خدمتتون هستم.
راستش نمیدونم از کجا شروع کنم این روزا اصلا خوب نبودن. رفتیم یه جای خیلی خوشگل و با صفا خلاصه خیلی خوش گذشت. برگشتنا تو ماشین صحبت یکی از دوستای قدیمی فرزاد شد که متاسفانه تو اوج جوونی تو تصادف فوت کرد. حدود 3 4 سال پیش. خییییلی زیاد باهم صمیمی بودن واقعا مثل برادر بودن. همینجوری کج کج داشت میومد سمت ما! بوددوستامون پشت سرمون بودن خیلی .