Date Range
Date Range
Date Range
سلام به همهی اونایی که هنوز این وبلاگو میخونن. واقعا نمیدونم و نمیتونم بعد این همه مدت چی باید بنویسم و چی میتونم بنویسم . ای دل ساده بکش درد که حقت این است. از زمانه بشو دلسرد که حقت این است. هر چه گفتم مشو عاشق نشنیدی حالا. همچو پاییز بشو زرد که حقت این است. دیدی آخر دم مردانه به جز لاف نبود. بکش از مردم نامرد که حقت این است. آنچه بر عاشق دلخشته روا دانستی. فلک آخر سرت آورد که حقت این است.
بزرگ شدم انقدر بزرگ که احساس میکنم کس دیگری تمام این خاطرات رو نوشته خاطرات قشنگی که برای بهترین سال های زندگیم بود از اخرین باری که نوشتم 4 سال گذشته خیلی وقت ها این وبلاگ رو فراموش کردم ولی امشب هوس نوشتن دیوانم کرد دوست داشتم کارمو تموم کنم. نوشتن این وبلاگ تجربه ی جالبی بود و خیلی خوش حالم که حذفش نکردم.
این روزا به شدت خسته و کسل هستم . گرمای هوا خیلی اذیتم می کنه جوری شدم که شبها یک کیسه یخ زیر پاهام باید بذارم تا بتونم بخوابم احساس می کنم پاهامو توی تنور گذاشتن. با این وضع مزخرف بنزین هم دیگه توی ماشین نمی تونم کولر روشن کنم عصر که می سرم خونه همش تهوع و سرگیجه دارم. حوصله ام به شدت سر رفته دلم یک سفر کوچولو به یک جای خنک می خواددددددد ولی دکتر بهم اجازه سفر نداد! حتی بعد ازظهرها که خیلی خسته می شم با ترس و لرز نیم ساعت میرم توی نمازخونه استراحت می کنم و بعدش کلی متلک میشنوم! .
راستش نمیدونم از کجا شروع کنم این روزا اصلا خوب نبودن. رفتیم یه جای خیلی خوشگل و با صفا خلاصه خیلی خوش گذشت. برگشتنا تو ماشین صحبت یکی از دوستای قدیمی فرزاد شد که متاسفانه تو اوج جوونی تو تصادف فوت کرد. حدود 3 4 سال پیش. خییییلی زیاد باهم صمیمی بودن واقعا مثل برادر بودن. همینجوری کج کج داشت میومد سمت ما! بوددوستامون پشت سرمون بودن خیلی .
زندگینامه و خاطرات شهید مهرداد گله داری. مشخصات شهید مهرداد گله داری. با شماره ۰۹۱۶۱۱۱۶۴۳۹ تماس بگیرید. وصیتنامه تنی چند از شهدای گردان سلمان. شهیدان با نثار خون خود به عهدی که با.
امروز بعد از مدتها کلید رو با دست لرزون انداختم و اومدم داخل همه چی خاک گرفته همه چی داره بوی کهنه گی می گیره ولی من نمی زارم از امروز دست به کار می شم و یه خونه تکونی اساسی می کنم و آب و جارو می کنم و گل و گلدون می کارم تو باغچه خونم و از نو شروع می کنم .
کوهستان آرام و منزل نو. بلاگفا نمیذاره آدرس بدم دیگه ببخشید اینجوری نوشتم! یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۴ توسط نسرین رستمیانفر. یکشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۴ توسط نسرین رستمیانفر. و از مرز های ننوشتن باید عبور کرد. ترس از دیده شدن دختری که در من پنهان است. شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ توسط نسرین رستمیانفر.