Date Range
Date Range
Date Range
ترک های یک عدد بتن شفاف. زندگی پر پیچ و خم یک زن. لحظه های ناب را دریاب. حتی خیالش هم برام غیر ممکن بود. 1 ماه پیش خیلی اتفاقی بدون هیچ امیدی اقدام کردم و چون خیلی بزرگ بود حتی فکرش را از ذهنم دور کردم . منتظر می مونم تا .
نوشتن توی وبلاگ خیلی خوب بود سعی داشتی در زندگی واقعی هم. آدم خوبه ی قصه ات باقی بمانی. وقتی بعد آن وقفه ی طولانی خیلی از مخاطبانت را از دست دادی. ذوق نوشتن در من هم کم شده. خوب می دانم که از آدم خوبه ی داستانم چه قدر فاصله گرفتم. و اما فراموشی احساس رنجی که کشیدم. عایدم شده و خاطره ها را نمی شود مرور کرد. چرا که سال نودو سه کلا حذف شده. معنیش این نیست که با حذف نودو سه دلیل جداییم فراموشم شود. آن احساس دارد فراموشم می شود. و من نیاز دارم به یاد آوری آن احساس چرا که.
مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو. خدا گر مفرد و تنهاست . من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم. مرگ تدریجی یک رویا! .
ولی من هیچ جای زندگیت نیستم. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ توسط me. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۲ توسط me. چند ماه بعد از باهم بودنممون. ادم نگا تو چشات ک کنه دلش نمیاد از گل نازکتر بهت بگه خیلی معصوم و پاکن. نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۲ توسط me. نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۲ توسط me.
یه زن مثل همه ی زنان سرزمینم. چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق. در من زنی دیوانه وار می رقصد. زنانگی هایم را رج به رج می بافم اینجا. خرید دستگاه بافت مو افریقایی.
دیروز دوره دوستانه خونه ما بود. چون بچه ها خونه باغ رو بیشتر دوست دارند اونجا گرفتم. چرا وقتی دوستت میخواست برای شوهرش غذا ببره نگفتی بابا چند تا هم برای اون درست کنه! که یه دوست دیگه سو.
شیرین و ملس زندگی من. من آمده ام ولی دوباره دارم میرم! سلام به همه. بعد از یه عالمه بی خبری اومدم با یه عالمه حرف. اولش بگم که پروسه پایان نامه. یعنی هنوز دفاع نکردم ولی بالاخره تموم شد و کاراش انجام شد. مدت علیرضا مثل این ملاهای مکتب خونه شده بود. مدام در حال چک کردن تحقیقام و. مهمونی بازی هم که دیگه اصلا حرفش رو نزن. یعنی رسما شورش رو درآورده بود. چندبار باهاش قهر کردم و سرش جیغ زدم ولی ظاهرا این.
سرگذشت منو بخونید تا مثل گذشته ی من نباشید. منم نمی خوام مثل گذشتم باشم. بخاطر همین از نو شروع می کنم. من از مردن هراسم نیست. یه حالی دارم این روزا. یک ساعت و نیم مانده تا. ساعت پنج بعد از ظهره. یک ساعت و نیمه دیگه من مطلقه میشم. انقدر کند گذشت که باز پناه آورد به لپ تاپم. دردناک تر از همه خنده های از ته دل بعضیاست. خنده های از ته دل.
ترک های یک عدد بتن شفاف. زندگی پر پیچ و خم یک زن. لحظه های ناب را دریاب. حتی خیالش هم برام غیر ممکن بود. 1 ماه پیش خیلی اتفاقی بدون هیچ امیدی اقدام کردم و چون خیلی بزرگ بود حتی فکرش را از ذهنم دور کردم . منتظر می مونم تا .
نمیدونم از اخرین بارى که اینجا نوشتم چقدر میگذره ولى فکر میکنم حدود یک سال شده باشه. به هر حال دوباره تصمیم گرفتم بنویسم. چیز خاصى نمى نویسم ولى دوست دارم بعضى از نوشته هام رمزى باشه اگه کسى دوست داشت بخونه رمزو بهش میدم. اینجا مثل یه دفتر خاطرات از زندگیه جدیدمه. امیدوارم تو زندگیه جدیدم خوشبختیو لمس کنم. واقعیت اینه که خیلی دوست دارم به وبلاگ تک تک دوستام سر بزنم و وبلاگاشونو بخونم ولی واقعا فرصت نمیشه. سعی میکنم به زودی دوباره اپ کنم. امروز سالگرد فوت پدر نازنینمه.
کد حرفه ای قفل کردن کامل راست کلیک. فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر. Hurry up, Hurry up. به پایان آمد این دفتر. لطفا با دقت خوانده شود. دریافت کد قفل کلیک راست. کد حرفه ای قفل کردن کامل راست کلیک. فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر. و حالا منم یک مطلقه ام. وقتی به انتهای راه میرسی. و نتیجه اش را نمی بینی.
از تمام ازه ای وجودم عبور میکنم. نوشته شده در تاریخ شنبه 10 مرداد 1394 توسط محمد اب . برای پرواز در بی پروازی هایم آماده ام. ای کاش شب نبودو می پریدم.
خدا رو شکر همه چی آرومه.