Date Range
Date Range
Date Range
یک ربع به یک نیمه شبی در حضورماه. آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب. نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران. می آید و انگار کسی دوروبرش نیست. از آنهمه سرباز یکی پشت سرش نیست. ذرات جهان یکسره در سلطه ی اویند. اما به خداوند جهان در نظرش نیست. لبخند به لب دارد و آماده ی جنگ است. انگار نه انگار که دیگر پسرش نیست. از ظلمت این دشت پر از واهمه پیداست. خورشید پذیرفته که دیگر قمرش نیست. هی تیر پس از تیر پس از تیر پس از تیر. خبر آمد خبر از سمت ک.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
و آگاهی رنج است . بعضی وقتها هست که سخت دلم می خواهد دختری بودم عشایری. محله ام دشت بود و کوچه پس کوچه هایم درختان و میدانم چشمه . کارم دوشیدن شیر بز و زدن کره و دوختن سیاه چادر . نگرانی من گوسفندهایش و بچه هایم . نه آگاهی رنج است . اسیر آنچه که خود ساخته ایم و برایمان ساخته اند. تا وقتی تن به قضا سپرده ای اسیری .
دل تنگی هایی که هیچ وقت از بین نمیره و زندگی که از سیاهی در نمیاد. همه ی آرزوهایی که توو مشتمون بود و وقتی مشتمون و باز کردیم بادی وزید و همشون از دست رفت. زنده بودن و نفس کشیدن از اول.