Date Range
Date Range
Date Range
به نام الله مهر گستر مهربان در آن روزگاران دور که ابر تیره جهالت بر سر اعراب حجاز سایه افکنده و . ببین بی تو دارم قدم می زنم. آسمان فردوس پنج شنبه 23 فروردین ماه ساعت 11 صبح. برند ولوو از سال 2012 تا کنون از ویدیوهای جالبی استفاده میکند. این ویدیوها بسیار پر بازدید هستند و برای . مطالب متنوع از سایت های مختلف.
قلبم از خاک بود . تا خون او چکید و رنگ تعفن گرفتم . و این دفتر گ لی شد.
امشب تمام ستاره های آسمان را مهمان سفره ی عاشقانه ی. شمع محفل عاشقانه ما باشند. امشب تمام مرغهای عشق را مهمان کردیم تا برایمان آواز عشق سر. امشب تمام انسانهای عاشق را به جمع عاشقانه ی دو نفره مان دعوت. شاهد عشق جاودانه ی ما باشند. دیروز , امروز را فردایی سبز دیدم. و امروز فردا را سیاه تر و تلخ تر از امروز. باد دیوانه وار آنها را به درخت کوبید. برگ ها ریخت, شاخه ها ترک برداشت. هر برگ سبزی که افتاد خاکی شد.
سلام بچه ها تابستون میخوام بینیمو عمل کنم دنبال ۱دکتر عالیم. گوشتیو و طبیعی باشه لطفا بم معرفی کنید. که تو مایه های همچین دماغی باشه. تو همچین فازاییو بتونه درست کنه. این دخمله خیلی شبیه باربیه ووواااووو. شرمنده بی خپر گذاجتم و رفتم نتم قطعیده. و بخاطر شروع مدارس فک نکنم دیگه وصلج کنم. آخه امسال سال سومم و نهاییه و واس کنکورم کلی امتیاز داره. واسم دعا کنین گلای خوپم.
متولد اسفند ماه 1356 تهران. از سال 1383عکاسی را با انگیزهي حرفهای شدن آغاز کردم. Born in23feb 1978 in Tehran-Iran. Started photography since 2005 with the aim of being professional. I belive what give the art validity and the specification of being uniqe, are feelings and stimulant of the photographer. كم فروشي هاي روزانه ما. روز جهاني زن فرخنده باد.
تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا. باران که می بارد تو می آیی. باران مهر و ماه و آئینه. باران شعر و شبنم و شبدر. باران که می بارد تو در راهی. از دشت شب تا باغ بیداری. از عطر عشق و آشتی لبریز. با ابر و آب و آسمان جاری. تا عطر آهنگ تو می رقصد.
ظ روز چهارشنبه ٢٧ شهریور ۱۳٩٢. از اون روزی که تو رفتی هوای خونه پاییزه. داره برگ درختا از هجوم درد میریزه. تموم لحظه ها بی تو برام تلخ و نفس گیره. همش حس میکنم قلبم داره تو سینه می میره. برای فتح آغوشت تموم قله ها بستس. امید وآرزوی من به تو بد جوری وابستس. با اون شوقی که میرفتی دلم میخواد برگردی. تو رو جون خدا برگرد یه ذره که دوسم داری. تو رو جون خدا برگرد. تو رو جوون خخخخخدا برگرد. روزگار که از رو نرفت وعوض نشد.
داستان كوتاه از همه جاي دنيا. پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و. خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل! آقا این گل رو بگیرید. منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! چرا اینقد پر رویی! چه کردی با من! هنوز رد.
دوشنبه, اردیبهشت ۲۰, ۱۳۹۵. آن روز دنیا زیر و زبر شد.