Date Range
Date Range
Date Range
یه مامانی که همیشه دلش می خواد سالم زندگی کنه. سلام دوستای خوب و مهربونم. با عرض معذرت از غیبت طولانی که داشتم. از سفر که برگشتم یادم رفت که اصلا با معضلی به اسم چاقی روبه رو هستم. رفتم روی ترازو هی این عقربه ی لعنتی چرخید و چرخید. باز رفت روی 72 مثل یه افعی ایستاد روبه روی من و شروع کرد به دهان کجی. ما هم تصمیم گرفتیم ورزش را از سر بگیریم. نه برای لاغر شدن بلکه برای سفت شدن عضلات و در کنارش کم خوری هم می کنیم اما رژیم خاصی نداریم.
یک دو سه امتحان میشود.
اما اینجا با من رشد کرد و بیشتر از اون که باور می کردم بهم کمک کرد. اما این وبلاگ تعطیل نمی شود! نسبت به پارسال خیلی فعالتر شدم اما امسال فعالیت بدنیم رو بیشتر می کنم. برنامه غذایی بهتری باید برای خودم بنویسم.
گلی خانوم چهارشنبه شب بدون دعوت و اطلاع قبلی تشریف آوردن. وزن من هم کمی بالاتر رفته! حالا نمیدونم بخاطر اونه یا واقعا وزنم بالا رفته! مربی ورزشم که پنج شنبه میگفت احساس میکنم یه کوچولو داری تغییر میکنی. پنج شنبه بخاطر گلی خانوم تردمیل و دوچرخه زدم ولی مربیم گفت حرکتای شکم رو انجام نده و بجاش حرکت های بالا تنه رو کار کن! آذر ماه ه.
اینجا فضایست برای ثبت فعالیتهام در مسیر تندستی.
دلم براتون تنگولیده حسابی با موبایل می خونمتون و از همتون خبر دارم تقریبا به جز نورث خونی که با موب نمی تونم پسورد وارد کنم باید یه روز پچه رو بدم دست باباش برم وبلاگ رمز دار بخونم و کامنت براتون بزارم. مراقب خودتون باشید تو اولین فرصت میام از دخملکم عسک می زارم گوگوری مامان. پوف پوف اوفففففففففففففففف از خاک نمیشه اومد اینجا خفه شدم والا. خوب 3 ماه از اخرین اپم گذشته خوب. خولاصه کم کم میام ور دلتون واسه رژیم و اینا.
خیلی خیلی! گفته بودم که دچار تحولات فکری زیادی شدم . خیلی دوستشون دارم و فکر میکنم سال جدید رو بر طبق این طرز فکر جدید پایه گذاری کنم . یکی از این تحولات در مورد طرز فکرم درباره وزن و رژیم و این حرفاست . احساس میکنم توی این وبلاگ دچار یک تکرار بیهوده هستم . دیگه برام مهم نیست که چند کیلو کم کردم و چند کیلو کم نکردم . دچار اشتباه نشید من هنوز از لحاظ پزشکی دچار اضافه وزن هستم .
خواستم چند چيز بگم و برم. تظاهرات خيلي خوب بود خيلي خيلي خيلي زياد اومده بودند . هيچ وقت اين همه ايراني از كل دنيا يك جا نديده بودم خيلي عالي بود و همه چيز خيلي خوب پيش رفت بجز . بهرحال الان كمي هوا گرم شده , من فعلا پاريس هستم. و حالم كه كمي بهتر شد بازم ميايم مينويسم. همه اتون رو دوست دارم.
می خواهم بیست و هفت کیلو وزن کم کنم. اومدم که خبری از خودم بدم و نیمه خداحافظی کنم. همون طور که شاهدین خیلی حضورم تو این وب کمرنگه ولی اکثرا می خونمتون. خداحافظی جدی نمی کنم چون هنوز هستم و دارم ادامه می دم و می خونمتون و کم و بیش کامنت می ذارم. نوشته شده در Sun 8 Apr 2012. نوشته شده در Fri 2 Mar 2012. بعد یه غیبت طولانی سلام. غیبتم طولانی و در واقع خیلی طولانی شد. حوادث اخیر بهم اجازه نداد که بیام اینجا و اینکه الان وزنم هم بالا رفته و شده ام ۷۷.
دیگه باید خودم رو آماده کنم واسه دانشگاه و انتخاب واحد و از این حرفا! خدا کنه به این زودی نباشه. چون با این وضع نمیتونم برم. حدااقل ۱ ماه باید از عملم بگذره. این بار واقعا سلام دوباره. شاید با خودتون فکر کنید چقدر آدم بی اراده ای هستم که بعد 1 هفته باز همه چی رو ول کردم و رفتم. توو هفته گذشته روزای خیلی سختی رو گذروندم. پر از درد پر از سختی و پر از اشک.
چهارشنبه دوم مهر 1393 . بگذآر س ک و ت قآنون زندگی م ن بآشد. و قتی وآژ ه هآ د رد رآ ن می ف همند. سه شنبه هجدهم شهریور 1393 . قصه ی اشک های ابر. در پس نعره های رعد را. قصه ی اشک های برگ. در دم دم سحر های سرد را. دفن شده در عمق دلش را. قصه ی درد های من. در پس لبخند های گرم را. همه چیز شیرین است! سالی که.
نمیدونم چرا هربار تصمیم به انجام کاری میگیرم و براش برنامه ریزی میکنم حتما یه اتفاقی میافته که نمیتونم اجراش کنم. نمیدونم خدا و کائنات میخوان با این اتفاقای ناگهانی چیو بهم بفهمونن. سه شنبه هشتم بهمن 1392. از فردا جدول کالری شماری میزارم مث اون اولا که رژیم میگرفتم. خیلی دلم براتون تنگ شده دوستای مهربونم. خیلی اوضاع زندگیم شلوغ پلوغه این روزا. وزنم هم 82 می ب.
Most of us get ideas at times. Monday, January 18, 2010.
بی رنگی رنگ بسیجی هاست, مواظب باش رنگی نشوی. این روزها حال دلم خوب نیست. کلا عکسه خودش یه پا استراتژیکه. هرچه دلم را خالی میکنم. باز پر می شود از تو . گفتم در اولین سالگرد عشق اردی بهشتیمان.