Date Range
Date Range
Date Range
نامه ای به مامن خیالی شبهای تنهاییم. روزگارانم از هنگامی که چشمانم خاموش شد. از تیر ترکهء بر ان جلاد نفس های بی باکم. شعلهء عطشم را و ر میکند. گ ر میگیرم از سرانجام بی سرانجام تلخ واژه هایی. طلوع سرخ هستی ام را. زمین عاری از احساست برایم.
همه ی جان و تنم وطنم وطنم وطنم . پای خود را پس کشیدم. مردم از بس نه شنیدم. توی این شهر مه آلود. اگه حتی یک نفر بود. همون هم دست منو خوند. زد و اون جونم رو سوزوند. بودن و بودن و پاکی. اسم من بیگانه ی عریان. مردم از بس نه شنیدم. از گناهی که پشیمان نکند می ترسم.
Domingo, 9 de agosto de 2015. Antes demais, cada um faz o que quer e assume as possíveis consequências dos seus actos. Quer neste caso, quer em qualquer situação do dia-a-dia. O que acho importante de salientar é que isto é um apelo das forças de segurança. Já sei que, por norma, t. Se a PSP faz este alerta, não acredito que seja só porque sim, mas por toda a experiência que têm com estes casos. que, sendo assim, devem ser reais! Somos todos muito atentos a.
هرکس از زن خود ناراضي. همه ي مردم بلند شدند جز يک نفر. ولي زنم دست و پامو شکسته نمي تونم بلند شم! يک روز ملانصرالدين خرش را در جنگل گم مي کند. موقع گشتن به دنبال آن يک گورخر پيدا مي کند. روزي ملانصرالدين بدون دعوت رفت به مجلس جشني.