از تمام ازه ای وجودم عبور میکنم. نوشته شده در تاریخ شنبه 10 مرداد 1394 توسط محمد اب . برای پرواز در بی پروازی هایم آماده ام. ای کاش شب نبودو می پریدم.

خورشید خانم یه مانتو خردلی کوتاه. یه شال طرح دار هم باهاش ست کرده. از دوستاش هم خواسه ازین به بعد. خز ترین حرف متداول بین پدر مادر های جدید. بین دوستان و آشنایان ما کلا دو نفر رو بچه هاشون اسم متداول و معمولی گذاشتن. بقیه همه تو فاز اسمای خاص بودن به قول خودشون.

داستان غریبیست داستان این روزها. داستان دویدن ها و نرسیدن ها. داستان رسیدن های بی حاصل. داستان یاران رفته از دست. داستان دوست ها و دشمن ها. داستان عشاق جان بر کف. داستان لیلی ها و مجنون ها. داستان عشق من و شیرینم. داستان این روزها و این سالها. 22 مرداد سالگرد ازدواجمون بود. همین متاسفانه کادو هم نگرفتم.

این بار مسیر رفتنم به دانشکده رو عوض کردم . از خیابان روبرو رفتم . محوطه ی دلچسبی بود که شاید از نظر من فقط به دل یک دانشجوی منضبط دقیق که تکالیفش رو به موقع انجام داده و نگرانی بابت کارهاش نداشته باشه میتونه بشینه! فصل جدید زندگی من شروع شد .

به در میگویم که دیوار بشنود . سه شنبه دوازدهم شهریور 1392. میشینم اینجا پامو میندازم رو پام. سه شنبه دوازدهم شهریور 1392. ببین با توام ! میخواای بری برو . دختر بودن کار مشکلی است. و مانند یک زن مسن فکر کنی . فکر کردی جدایی ما مثه جدایی نادر از سیمینه که. به ما زهر مارم نمیدن. واسه با هم بودنمون تنگه .

شرایط موجود به زندگی رنگ می دهد ولی این مغز است که رنگ ها را انتخاب می کند. و فرزندانش تشنه اند . مامور به صبر بود و چه زیبا صبرنمود. مطیع خدا و رسول و مولاست.

می نویسم برای عزيزمردی که شش گوشه قلبش شکسته است. بيايد و اين كهنه زخم ها را مرهم نهد و اين شب های سرد و تلخ فراق را به پايان رساند. خدا كند كه زودتر بيايد . آیت الله ناصری نزديكی ظهور. آیت الله ناصری امتحان امام زمان. منزل به منزل می روی. دل بردی از من به یغما.