Hallo Fariba, mir geht es gut bin in München komme nä Woche evtl nach Düsseldorf. Wie geht es dir? Hallo Fariba ich weiß noch nicht wann ich nach Ddorf komme. Sehr viel zu tun in München. Wie geht es euch? Hallo Fariba ich denke ich werde nächste Woche nach Ddorf kommen. Wie geht es euch? Hooooooooooooooraaaaaaaaaa. Wann bist du weg? Ich schaue dass.

چهار سال درس و نوشتن و زحمت روز پنج شنبه رسمن تمام شد. به هر حال ساعت حدودن یک ربع به دو جلسه شروع شد و تا کمی بعد از چهار طول کشید. و چه سبکی بی بدیلی آن دم که ممتحن دوم گفت که ما شما را در خور دریافت مدرک PhD از دانشگاه لندن می دانیم. یک سال وقت داریم تا ۴۵٠ صفحه مطلب را به انتشاراتی.

یکشنبه سی ام تیر 1392. ۶-۷ سال پیش که نوشتن رو شروع کردم دوستهای خیلی خوبی از همین صفحه پیدا کردم. دوستهای خوبی مثل حامد مثل آرمان مثل گیس طلا و خیلی از دوستانی که توی مهمونی ای که گرفتم شرکت داشتن. متاسفانه کسانی که اسم دوست رو یدک میکشن نمیدونن که چیزی به اسم آی پی وجود داره و وقتی میان فحش و دری وری برای آدم مینویسن خیلی راحت میشه پیداشون کرد .

یادداشت رامبد خانلری در روزنامه فرهیختگان. اصل یادداشت در روزنامه فرهیختگان. نقد بوی قیر داغ در خانه فرهنگ صدف.

شب و من و ساز دهنی. خودکارمشکی مهربان,صفحه کلیدبی احساس. مومی خوبی ازکار در آمد اما موم مشکلات خاص خودش را داشت . گوشه های تیز آن به مرور ساییده می شد و در برابر گرما. سبب شد که ابتکار جدیدم را در مورد. هم بکار بندم و از آنهم قالب دو تکه گچی گرفتم! من ماندم و یک مشت قلب آکریلی و یک. وقتی به روز های گذ.