Date Range
Date Range
Date Range
ترجيح ميدهم با غرور و معصوميتم زندگي كنم. سرزمين دشمن را تصرف كرديم. كوچ اجباري تمام عكاس ها هم. تصوير روشني از فلسفه ي جنگ. كوچ اجباري تمام موسيقي دان ها. نمي تواند آهنگ صميمي و دلچسبي. از اين آوارگي داشته باشد. سربازي با لباس هاي شخصي. در خيابان هاي بلند عربي. با الف و لامي بر اين خيابان ها بگذارم. بلیتمان را کنسل کردی! و آمدي.
شروعی با حس و حال همین روزها.
چشم های لحظه ای را می بندند. جوخه آتش تویی که این لحظه صمیمی را ک شتی. جوخه آتش منم که صمیمیت این لحظه را ک شتم. سه شنبه یکم مرداد ۱۳۹۲ . ساختمان های قد و نیم قد. به شهری که آتش نشان ندارد. از سرفه های من خسته است. رشت را خدا آزاد نکرد. سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۱ . پرده اتاق را کنار بزن. دنیا خلاصه می شود به این کوچه. کر از دنیا می رود. خواب ما را می برد. دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ .
گاهی در چارچوب خودت نمی گنجی. سر می کوبی به صخره و ساحل. دست و پا می زنی. کسی حرفت را نمی فهمد. به خودت باز می گردی. عشقی که تو داری سبب بیماری ست. مثل سرطان خون درونم جاری ست. یک وقت چشم باز می کنی. با او به سرزمینی نا شناخته رفته ای.
لحظه های سرد دلتنگی هایم را آفتاب بباران. لحظه های سرد دلتنگی هایم را آفتاب بباران. نانوشته های یک معلم پرورشی. دختری تنها در زیر باران. دلتنگی های یک غریبه در غربت.
از روز و شب های بلند بی قراری. شب ها به دشت پیرهنم خواب می دهی. نیلوفری و جلوه به مرداب می دهی. هرواژه را به لمس سرانگشت شاعرت. از دست من گرفته تب و تاب می دهی. پیراهن سفید تو آرامش شب است. این رنگ تازه را تو به مهتاب می دهی. در سینه ات که گرم ترین آشیانه هاست. جایی به یک پرنده ی بی تاب می دهی. من تشنه ام که غرق شوم در تمام تو. تو چکه چکه چکه به من آب می دهی.
دست در آب فرو بردی و مایه ی حیات شد. در قطره هایی که کلید شدند چشمان هنده را. شاید خدا روضه خوانده باشد و حوا که گریست دو سوم زمین را آب. دویده در رگ گل و گیاه روضه بخواند. خودمو نوشتم بعد مدتها و این غنیمته. چیزی نمی دانم از عشق چیزی نمی دانم از غم. تنها کمی چای تلخم بر روی میزت فراهم. لب می زنی داغ داغم لب می گزی سرد سردم. زل می زنم گاه و بی گاه سر می روم از نگاهم. هم می زنی خستگی را در استکانی که هستم.
به خاطر زنان زیادی که می شناسم. به هر کجا که دلت خواست می کنی لانه. و نیستی نگران اجاره ی خانه. چه خوب می شد اگر بال داشتم. همیشه بار گرانی است روی این شانه. تو هم شبیه من اما صبور و کم حرفی. نه مثل این همه گنجشکهای پر چانه. گذشت زندگی ام پای چرخ خیاطی. برای دوختن یک لباس مردانه. دلم خوش است که در چشم دیگران م ردم. من این زنی که پرم از زنان دیوانه. بمان پرنده ی من پیش من نمی مانید. تمام عمر تو و جوجه هات بی دانه. دو ساعت است که خورشید سفره گسترده است. بلند شو پسرم حاضر است صبحانه.
بعد مدت ها این جا به اصرار دوستان بروز شد و به این خاطر که یادم باشه هنوز چراغ این خونه روشنه. نبودنم اینجا ربطی به بودنم در جای دیگه نداره کلا تو دنیا نیستم در هپروت سیر می کنم جای شما خالی. در این هپروت همه چیز به آرومی میگذره! فقط کمی دلتنگم دلتنگ چیزهایی که هیچوقت نداشتیم . منتظر بودیم دنیا بترکد که دیدیم جان سگ دارد این عجوزه . فعلا از چاپ کتابم خبری نیست کمی نا امید شدم البته . ولی منتظریم بلکه قیمت کاغذ بیاد پایین! انسان خطوط .