Date Range
Date Range
Date Range
اندیشه به روایت هشتگرد و اندکی آن دور و برها. Friday, January 28, 2011. غسال كسي نيست كه يك عمر. در خت با جنگل سخن مي گويد. و من با تو سخن مي گويم. گاهي كه به مرگ مي انديشم. دوست دارم بوسه اي دهم. بر دستي كه چشمانم را مي پوشاند. غسال كسي نيست كه يك عمر. اگر به رسم بهار خبر كني و بيايي. چقدر بهتر است تا مثل پائيز بي خبر مي آيي. اگر چشمانت براي بارش بهاري خشكيده است. از تراكم ابرهاي چشم من چيزي كه كم نمي شود. اگر قدري هم به تو وام دهم. اگر رودهايت خشكيده است فصل يخبندان من.
روزی ما دوباره کبوترهایمان راپیدا خواهیم کرد. من تمام دنیا را به دنبالت گشته ام. همه ی نامهای ایرانی را مرور کرده ام. شاید بوده ای و رفته ای. شاید هم پشت دربهای سفارتخانه ای منتظر . اما تو که نام نداری. تو سالها عاشق دختری بودی که دیگر نیست. حواست پرت روزنامه ها می شود وقتی. کسی از ظریف حرف می زند. تو می فهمی اگزیستانسیالیسم یعنی چه. و از سارتر سخن می گویی و صدایت لابه لای دود سیگار. نه تو پیپ می کشی.
یک خانواده حقیقی در واقع چیزی به دور از دروغ های شناسنامه ای است. ممکن است در بدو امر این اتفاق دست نیافتنی به نظر برسد. پازل هزار تکه روزگار سرانجام برای ما شکل درست خود ش رو پیدا. دیدار تو پر بود از سکوت.
ارائه مطلب در این وبلاگ به معنی تایید یا رد دیدگاه ها نیست. دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس. كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس. كس به ام يد وفا ترك دل و دين مكناد. كه چنانم من از اين كرده پشيمان كه مپرس. به يكي جرعه كه آزار كسش در پي نيست. زحمتي مي كشم از مردم نادان كه مپرس. زاهد از ما به سلامت بگذر كاين مي لعل. دل و دين مي برد از دست بدانسان كه مپرس. گفت و گو هاست در اين راه كه جان بگدازد. هركسي عربده اي اين كه مبين آن كه مپرس. پارسايي و سلامت هوسم بود ولي.
توجه بیشتر به جوانان هنرمند و تشویق هرچه بیشتر به هنروری جوانان ایرانی. گروه فرهنگی هنری دراما کالج. غیر از هنر که تاج سر آفرینش است دوران هیچ سلطنتی جاودانه نیست.
هستم و بیست و دومین روز خرداد ماه ۱۳۶۲ در محله های پایین شهر. ادامه را در لینک زیر بخوانید. و بیست و دومین روز خرداد ماه ۱۳۶۲ در محله های پایین شهر تهران. ادامه را در لینک زیر بخوانید.
این شعر را در دهه ۶۰ نوشته بودم. مدتی پیش ناخوداگاه با روح و روانم همراه دیدمش. و به خواندن و باز خواندن ان مشغول شدم. با این تفاوت در جزییات ویرایشی در ان انجام دادم تا با حال و اکنونم هم حوانی داشته باشد ودوستش داشته باشم. بهرحال در وبلاگم اینک اورا می اورم. جایی برای بوته های هوا را کنار زدن. در چشمان دختران هوا حل شدن. نه اینجا , نه انجا. جایی برای ماه , ماه که گل می پاشد. بر گوری کوچک میان دو کتف. و پایی که رطوبت تنها ترین مردگان.
بنام خدا كاربر گرامي . کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سایت های پرشین بلاگ می باشد 1396 - 1381.
Love beginS with Smile,growS whit a kiSs,and endS whit a teArdrOp. همه میدانند همه میدانند که من و تو از آن روزنهء سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخهء بازیگر دور از دست سیب . من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد .
Will you allow me to love you again? Will you allow me to love you again? Will you allow me to love you again? Will you allow me to love you again? Will you allow me to love you again? Links to this post. Tuesday, November 27, 2012. When the answer is right in front of you. Waiting is my most dreaded word. Impatience, I guess, is my second name.