Date Range
Date Range
Date Range
مرا دیوانه می پندارند زیرا روزهایم را به اسکناس هایشان نفروخته ام. دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان . دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.
مستقیم می روم سر اصل مطلب . درست یک سالی می شود ک ننوشتم و دیگر نخواهم نوشت . صفحه کلوپ هواداران گلشیفته فراهانی در FB. پرونده ویژه 29 امین جشنواره فیلم فجر.
کمی حرف و يادی از. در تناقض اندیشه های یک انسان! مفهوم و شخصیت زندگی پر کشیدو تو از میان ازدحام بی مهری به کدامین سو . کمی حرف و يادی از. کمی حرف و يادی از. تو هم زود بزرگ شدی! هر روز دستت را بلند میکردی ومن هزار افسوس می خوردم! بزرگ شدی و وارد . کمی حرف و يادی از. کمی حرف و يادی از. کمی حرف و يادی از.
حس خوبی دارم به تو که نزدیکی. میشه دستاتو گرفت توی این تاریکی. میشه تا آخر عمر با خیالت سر کرد. میشه عاشق موند و عشق رو باور کرد.
سلام به همه دوستان خوب خودم. بعد از مدتها اومدم که بنویسم از بس که این کامپیوترمون توی بازی بود من دیگه قید همه چیز را زده بودم و زیاد نت نمی رفتم. این کامپیوترمون را پیش هر متخصصی که بود بردیم و کسی متوجه عیب اون نشد تا این که یه نفر به دادمون رسید و متوجه عیب اون شد و کامپیوترمون شفا پیدا کرد. یه چند روزی هست که خواهر شوهرم اومده و دیگه بچه ها همش خونه ی مادر شوهر هستند و با بچه ها بازی می کنند و یه خورده خونه در آرامش هست. مثل همیشه شما را به خدای بزرگ می سپارم.
مجموعه شهبده بازی دیویدکاپرفیلد و . آموزش زبان دکتر بی نظیر. این روزها و آن روزها. نیکی و بدی ازمنظر بزرگان. دو چیز است که جزای آن را در. خوشا به حال آن کس که باطنش نیکو. و ظاهرش خوب است و شرش به دیگران نمی رسد.
ای ورق توارزش آن راداری که رویت حک شودورازعزیزی رابسته دردل خودنگاه داری به توتنها مهرم اسرارم بجزآن که نخوانده می داندمی خواهم بگویم حالی ازبی حالی دل را. شبی خسته وکوفته وبااحساس تمام برگشته ازروزی شلوغ درداخل ریل نشستیم آن شب به این گارهمه دلشکسته بودیم ازناملایمات گذشته وحال آزرده خاطربودیم . گفتم حمیدبگوتاخالی شوی هردردی که دردلت آزارت می دهدبه مابگوتاباهم مصیبت زده باشیم .
میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی می کرد که از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود. پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند. به راهب مراجعه می کند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد می دهد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.
در آسمان آبی این چشم ناشناس. چون آسمان خاطره ی من ستاره ایست. دیدم ترا که جلوه کنان در نگاه او. می بینمت هنوز درین چشم ناشناس. این چشم ناشناس که رفت از برابرم. گویی تویی که باز چو خورشید شامگاه. می تابی از دریچه ی روزن به خاطرم. آهنگی از نگاه تو می آیدم به گوش. می سوزدم به مستی و می تابدم ز شوق. می خواندم به گرمی و می راندم به ناز. در ماهتاب خاطره می بینمت هنوز. با آن شکنج زلف که افشانده ای به دوش. گاهی به ناز می گذری از برابرم.
یا در صورت کپی اسم سایت را ذکر کنید. همیشه یه شروعی هست و یه پایانی. به پایان رسیدیم و شاید شروعی تازه. از این به بعد آکوردهای وبلاگ ما رو در سایت. آکوردهای این حقم نیست-هوایی شدی-دوستت دارم-مردم. و آکوردهای احسان خواجه امیری.
تمامی اشعار منتشره سروده ی اینجانب بوده و انتشار یا هرگونه بهره برداری با اطلاع قبلی مجاز می باشد. چه یه رنگه شوق فرداش. همش من این یه کم زوره. با ما فقط تنها خداست. ا راغب در ياهو ۳۶۰. با بال تیر خورده پریدم. بغض بارون در بلاگ اسکای.
15 de agosto de 2015. O escândalo da deputada sueca que pegou táxi em vez de tomar o trem. 24 de julho de 2015. O escândalo do apartamento funcional do político sueco. 10 de julho de 2015. 13 de junho de 2015.