Date Range
Date Range
Date Range
بگذار هر روز رویایی باشد در دست. بگذار هر روز عشقی باشد در دل. بگذار هر روز دلیلی باشد برای زندگی.
چه خوش دادی جواب من! تصور چیدن وسایل دو تا بچه تو اتاقهای کوچک آپارتمان های امروزی بسیار سخت است. بخصوص اینکه مستاجر هم باشی. فکر این که سر سال آیا می مانی یا اینکه آن همه اثاث اضافی را باید جابجا کنی. من اما سر سال نشده فهمیدم رفتنی ام. تازه آمده بودیم به این خانه گفت می خواهد خانه اش را بفروشد. راه افتادم دنبال خانه! از این بنگاه به آن بنگاه. دلشکسته از اطرافیانی که می دیدند و می توانستند و کاری نمی کردند. بماند! دیوار خالی بالای تخ.
خدا جونم شكرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مهمونام سالم رسيدن . زود اومدن ولي شكرتتتتتتتتتتتتتت سالم اومدن . انتظار من بسر رسيد مسافر كوچولوهام 6 آذر 92 ساعت دوونيم بدنيا اومدن . ده روزي تو بيمارستان بوديم وبعد اومديم خونه پلنگاي من آرش وكياوش پسراي گلي هستن مامانو اذيت نميكنن . روزي هزاران بار خداروشكر ميكنم وازش ميخوام به همه منتظرا اين لذت مادر بودن رو بچشونه .
بدون تو بهانه ای ندارم برای زنده بودن! بود آیا که در میکده ها بگشایند. گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند. سلام خواستم بگم من همچنان منتظرم و زندگیم یه نواخته خبری هم نیست. خیلی درمونده شدم و اعصاب درست حسابی برام نمونده دعام کنید لطفا. وقتی مدیریت وبلاگمو باز کردم . فکر نمیکردم این همه کامنت داشته باشم . گفتم شاید فراموش شده باشم . راه تازه ای روبرومه . بعدا میام بیشتر توضیح میدم. به همه دوستای گلمم سر میزنم . اینجا همه چی در همه. چه زیباست به خاطر .
چه خوب که تونست از اون زندگی غمزده دور شه. خیلی خوشحالم آزاده جون یه زندگی تازه ای شروع کرده. امروز روز خسته کننده ای بود. حتی دستام از کشیدن کمپوزیسیون خسته شدن. حتی ذهنم دیگه طرح متقارنی نمیدن. دقیقا دوتا مونده به آخر. ولی من هنگم و هیچ طرحی ندارم. دلم برا وبم تنگ شده. دوس دارم بتونم هر لحظه به لحظه زندگیم حک بشن. ولی وقتی فکر میکنم میبینم حتی گاهی لحظات زندگیم ارزش نوشتن ندارن. خسته شدم از بس گوش کردم.
یک سال و ده روز بعد. به پرشین بلاگ خوش آمدید. یک سال و ده روز بعد. من و تو وبابا ومامانی بعداپدری هم آمد. رفتیم تو اتاق من خیلی.
ღ ღღ ღ پرنسس ما هدیه از طرف خدا ღ ღღ ღ. سلام بردوستای گلم امیدوارم که همه تون خوب باشید و صاحب فرزند سالم و صالح شده باشید. درساجون هم بیستو یک ماهه شدودیگه پوشک نمیشه یاد گرفته که بگه جیش و پی پی دارم. دخترک عزیز من ب محض اینکه میگه مامان جیش خودشومیرسونه پشت در سرویس بهداشتی تا من برم همراش. وشکر خدا حرف زدنش هم خیلی بهترشده دائی .
روزهای پر فراز و نشیب مادر بودن من. پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1396. چندین بار فکر خود کشی و خود سوزی به سرم زده. ولی میدونم بامردنم پسرم بی کس میشه. الان که هستم اینه اوضاع! تاگریه میکنه میگن بداخلاقه به باباش نبرده خوش اخلاق بشه. تا میخوابه میگن چه عجب آدم شده. تا میخنده میگن چه نقشه ای تو سرشه! تا بیدار میشه بعد دو ساعت میگن خواب نداره. گیر دادن به خودمم که سالها بوده و هست. شوهرم همیشه اخماش تو همه.
برای سفیدی و سادگی ش. پایان! چیز تازه اگر یافتی بر این دو اضافه کن. مرحومه گور به گور شد! زین پس در اینجا.
Jacky and Ronald MV 2013.
Lors de mon dernier passage chez Bennytex. Mon regard est resté bloqué sur ce rouleau imprimé sur fond bleu marine. Intermédiaire - Temps de réalisation.