Date Range
Date Range
Date Range
من و تو با هم ما شدیم. حس خوب با هم بودن رو لمس کردیم و امروز در کنار هم یکی شدنمون رو جشن میگیریم و از بودن باهم و در کنار هم لذت میبریم. بهونه کوچولوی قشنگم واسه زندگی. آرین کوچولو و مامانی مهربونش. مامان و بابا و نی نی گل. آروین عشق مامان و بابا.
امروز 8 اردیبهشت 92 است. من امروز 5 سالم تموم شد. امسال من میرم پیش دبستانی. تب اين بازي هاي المپيك آرين رو هم گرفه. تا بازي هاي ايران شروع ميشه اونم مياد ميشينه تو بازيهاي دو نفره اولين سوالش اينه قرمزه ايرانه يا ابيه بعدم شروع ميكنه به تشويق. تو كشتي حميد سوريان بعد از بازي فينال بلند شده رفته جلو آينه با رژ من زير چشمشو قرمز كرده بعد اومده ميگه.
دیشب خواب دیدماونم چه خوابی. از این قرار بود که من شده بودم یه بچه پولدار واقعی و تو یه مجتمع مسکونی. بسیار شیک که شامل چند تابلوک و فضای بین بلوکها فضای بسیار زیبایی که کم. از بهشت برین نداشت اونم طبقه سوم بلوک بی خونه خریده بودم وداشتم میرفتم. رسیدم جلو آسانسور و یه خانوم خوشگل دیگه هم اومد و. از اونجایی که من بسیار فوکنج میباشم متوجه شدم یه کلید دیگه رو فشرد و. اصلا به روی خودم نیاوردم آخه با کلاسیه دیگه خلاصه سوار شدیمو با اینکه من. گفت میتونی طبقه و واحدتو.
سلام بعد يه مدت طولاني. خیلی وقته اینجا خالیه چون نمیتونستم با کامپیوترم بلاگفا رو بنویسم قول میدم به زودی با عکسای رایان بر گردم. ممنون که هنوز اینجا سر میزنید. اگر کسی گل سرخی را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط یک دانه هست. برای احساس خوشبختی همین قدر بس است که نگاهی به آن همه ستاره بیندازد و باخودش. هفته او ل مهر ۱۳۸۹.
خاطرات شهراد از اولین روز رفتن به مهد. به همگی شما دوستای خوبم - دلم برای همتون تنگ تنگ شده بود. می دونم که خیلی دیره ولی سال نو مبارک . امیدوارم که سالی پربرکت برای همه شما باشه. از ماه آذر گذشته تا همین امروز خیلی خیلی گرفتار بودم و هستم. خدا رو شکر مشکل خاصی نبود فقط تغییر محل کارم باعث ۱۰۰ برابر شدن حجم کارم شده و خلاصه بدجور گرفتارم کرده. از پسرم بگم که حسابی بزرگ شده هم از نظر جسمی و هم از نظر عقلی. خوب حرف می زنه و جملاتی می گه که گاهی متعجبم می کنه. به همه دوستان خوبم که با وجو.
ني ني گل ماماني و بابايي. قصه مامان و بابا و تويي كه نامت ني ني گولوست. برای سلامتی همه نی نی های دنیا صلوات. اولين روز ورود به مهدكودك. ستايش كوچولو و مامان مريم. مامان پريا و بارسين جوني. مامان ستاره و ني ني جوجو. مامان مریمی و امیرحسین عسل و فاطمه شکر. مامان فرشته و زینب کوچولو. مامان آلا و مریمی ناز. مسافر کوچولویی به نام امیرحسین. محمدرضاي گل و مامان هدي.
قصه های ما و نی نی. یکشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۳. اومدم عکس بزارم دیدم اوهههه کلیییی وقته عکسای دوربینا رو خالی نکردم. برای اینکه از تنبلی جلوگیری کرده باشم گفتم فعلا هرچی داریم بزارم. یه سری از عکسا از گوشی ریخته شده برای همین کیفیتشون اصلا خوب نیست صرفا گذاشتم که خاطره شون بمونه. اول از همه چند تا عکس مال زمستون پارسال و سفر دوبی میزارم. یه روز با هوای بهاری پارک نزدیک مهد. تولد 5سالگی آترین رو با دوستاش و ماماناشون برگزار کردیم. از اینجا به بعد تقدم وتاخر رو رعایت نکردیم وقتم کمه.
ღღعشق من ღ با من بمونღღ. زین پس بجای واژه ی سارا بگویید کوزت. واقعا شرمندم بابت رمزدار کردن پستهام. بهدش اینکه خود منم اصلا از این کار خوشم نمیاد. فقط بخاطر مسائل امنیتی و وجود اسم اشخاص حقیقی مجبورم. راستی اگه به کسی بادم رفته پسورد بدم بگه تا بدم بهش. دعا کنین زود تموم شه تا هلاک نشدم.
The Joys of Middle School. Tuesday, April 12, 2011. The Joys of Middle School. In my classroom, we have a survivor theme. Students are put into tribes and compete in math challenges and to earn the highest averages on the exams. The students are allowed to choose their tribe names and color.
اینجا پر از تار شد. پر از بی حرفی و بی کلامی. مادر که نمی نویسد بی حوصله نیست مادر که نمی نویسد یعنی تمرکز ندارد و ذهنش پر از اصوات است انگار وسط یک شهر بازی ایستاده ای و چشمانت را میبیندی و از هر طرف فقط صدا میشنوی . سخن کوتاه میکنم و فقط میگویم دل خودم برای اینجا تنگ شده بود و برای دست نوشته های خیلیها و خود خیلیهایتان. یک فوتی بکنم امروز این خانه شیطون بلایمان را تا عاری شود از گرد و بزدایم غبار را تا بلکم دست به نوشتنم بیاید .
من اومدم با کلی حرف بعد از یه وقفه طولانی دوباره مینویسم برای تو دخترم . فردا هدیه ی زیبای خدا کلاس اول رو شروع میکنه امیدوارم این شروع موفقیتهای بزرگ برای دخترم باشه. یه پست مفصل با دو موضوع وکلی عکس برای جبران کم کاری. سلام سلام زود میرم سر اصل مطلب.