Date Range
Date Range
Date Range
من و تو با هم ما شدیم. حس خوب با هم بودن رو لمس کردیم و امروز در کنار هم یکی شدنمون رو جشن میگیریم و از بودن باهم و در کنار هم لذت میبریم. بهونه کوچولوی قشنگم واسه زندگی. آرین کوچولو و مامانی مهربونش. مامان و بابا و نی نی گل. آروین عشق مامان و بابا.
عسل همه زندگی مامان و بابا. برای تو می نویسیم که به زندگی ما قشنگی دیگری دادی. سلام به همه دوستان گل. اولا نماز و روزه های همگی قبول واقعا نمیدونم باید از کجا شروع کنم بابت این همه دیر آمدن توی این محیط دوستانه ولی واقعیتش این چند وقته اصلا حالم روبراه نبوده. از طرفی باز هم محل کارمون تغییر کرد و دوباره از نیمه شعبان آمدیم سمت خیابان وزراء همون محل قبلی و از یک سری از همکارهای قدیمی جدا شدیم و توی محل جدید چند نفری بیشتر نیستیم. دکتر هنوز تاریخ دقیق زایمان رو بهم نگفته ولی به احتمال ز.
ღღ گلهای زندگیمون دیانا و آوینا ღღ.
مینویسم برایت تا بماند در یادت. برای روشن شدن اینکه هر کی باید کارهاش رو مستقل انجام بده براش داستان دو تا خواهر رو گقتم که یکی همیشه وابسته بود و از دیگران برای کارهاش کمک میخواست و دیگری همیشه خودش در پی انجام کارهاش بود و. خلاصه نتیجه اخلاقی اینکه بهتره ادمها خودشون وظایف خودشون رو انجام بدند.
همیشه یه گوشه ی قلبمین. من هنوزم به اینجا سر میزنم و هربار که بلاگفا رو باز میکنم با هجومی از خاطرات مواجه میشم. همیشه دوستتون دارم و همیشه یه گوشه از قلبم هستین. میتونین اینستا منو با این ایدی پیدا کنین.
شیرین زبون مامان و بابا. دخترقشنگم و نازنینم بدان که روز تولدت برایم بهترین ارمغان خوبیها و زیباییهاست . تنها ستاره آسمان دلم . شیرین زبون مامان و بابا. هستی نازنینم امروز روز تولد توست و من هرروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق .
ღღღ ღღღ به رنگ صدفღღღ ღღღ. سلام به وبلاگ من خوش آمدید. لطفا آرشیو موضوعات را نیز مشاهده نمایید. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت.
خواستم بگم من و نی نی و بچه هام همه خوبیم. فقط همش درگیر نی نی داری ام تا یه ذره میخوابه مشغول خونه داری . خداییش هر چی بزرگتر میشه کارم بیشتر میشه. منم ک شوهرم اخرش اجازه نداد تو گوشیم تلگرام نصب کنم و گفت فقط روی سیستم . منم بخاطر خانواده ام ک دوست دارن عکس بچه رو ببینن و دلتنگش میشن با تلگرام با خانواده ام ارتباط دارم ک اونم تقریبا روزی ی باره گاهی هم چند روز ی بار . اینو گفتم ک فکر نکنین همش مشغول تلگرامم و بخاطر اینه ک نمینویسم .
من اومدم با کلی حرف بعد از یه وقفه طولانی دوباره مینویسم برای تو دخترم . فردا هدیه ی زیبای خدا کلاس اول رو شروع میکنه امیدوارم این شروع موفقیتهای بزرگ برای دخترم باشه. یه پست مفصل با دو موضوع وکلی عکس برای جبران کم کاری. سلام سلام زود میرم سر اصل مطلب.
من اومدم بایه نی نی 8 ماه تپل مپل خوردنی آرتین کوچولوی من. 40 روز پیش بهم زنگ زدن که خودت برای دفاع آماده کن. ما از قبل برای عید قربان بلیط تایلند گرفته بودیم و به خاطر دفاع کنسل نکردیم که خوب شد رفتیم چند روز از حال و هوای دفاع خارج شدم.
ای کاش من هم مادر نبودم. Posted by mylittlehero in Uncategorized. بیست روزی هست که دوباره خاطرات بد آن روزها جلوی چشمم رژه میره وبا دیدن هر عکس وفیلمی صحنه ای برایم تداعی میشه بارها وبارها آهنگهای آنروزها رو مرور کردم وفریاد زدم وگریه کردم .