مدت هاست که منتظر بهاریم. و پرندگان نغمه های بهارانه سر داده اند. اما انگار چیزی کم است. چشم میاندازم به دور دست. جمعه یکم فروردین ۱۳۹۳ مائده. و ان یکاد الذین کفرو الیز لقونک بابصارهم. لما سمعو الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الاذکر للعالمین. الله م ص ل علي محم د و آل محم د و عجل فرجهم.

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. دل نوشته های بهار بی خزان. این بره های ناقلا هم کار خودمه.

من پنجره می خواهم تومعنی دیواری. من آینه عشقم تو آیه بیزاری. بعد ازمن وتوتکرار تکرارهم آغوشی. یک بستربیهوده یک جرعه فراموشی. یک تجربه مبهم یک هم همه رسوایی. یک فرصت بی لذت دریک شب یلدایی. فرم نفسی تازه یک خلصه وهم آلود. یک نام که یادم نیست این آخر بازی بود. بی وسوسه میمانی بی حادثه میمیری. با خاطره ام خوش باش زیبای اساطیری. نه از حادثه خبری هست. و نه از اعجاز آن چشم های آشنا. از دلتنگی ها هم که بگذریم. تنها اتفاق این روزهای من است. تو یادم بده عاشقت میشوم .