Date Range
Date Range
Date Range
خاطراته يك دانشجوی پاتیل و تلپ. از مرداد تا حالا می شه کلی تجربه با کی بودن. کجا بودنو چی کار کردن. لذت کامنت های آدم های ندیده ی قدیمی. خوبه که یه جایی هست. داشتم می گفتم که پیچدیگیهای مغزم خیلی ظریف و د رهم پیچیدن! رو موزیلا نمیشه وبلاگمو دید در ضمن! پيام هاي ديگران . دلم می خواست مثل اسید سولفوریک معده که چربی ها رو پاک می کنه. لینک وبلاگایی که قدیمی شدنو از بین می بردم.
خودم گفتم یه راه رفتنی هست. خودم گفتم ولی باور نکردم م م م م. همه آدما هستن تا یادم بره تو نیستی.
نامه ای به مامن خیالی شبهای تنهاییم. روزگارانم از هنگامی که چشمانم خاموش شد. از تیر ترکهء بر ان جلاد نفس های بی باکم. شعلهء عطشم را و ر میکند. گ ر میگیرم از سرانجام بی سرانجام تلخ واژه هایی. طلوع سرخ هستی ام را. زمین عاری از احساست برایم.
تو از شهر غریب بی نشونی اومدی. تو با اسب سپید مهربونی اومدی. تو از دشتای دور و جاده های پر غبار. برای همصدایی هم زبونی اومدی. تو از راه میرسی پر از گرد و غبار. تمومه انتظار میاد همرات بهار. چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت. چه خوبه پاک کنم غبار رو از تنت. غریب آشنا دوست دارم بیا. منو همرات ببر به شهر قصه ها. بگیر دست منو تو اون دستات. چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم. بمونم منتظر تا برگردی پیشم. تو زندونم با تو من آزادم.
اینقدر سرگرم کنکور و درس بودم که نمی دونم چه مدت به این خونه سر نزدم. انگار یه بار سنگین روی دوشم سنگینی می کرد. منی که دوست ندارم توی ایران باشم و اینجا درس بخونم اما یه. کرد که این کارو بکنم. و حالا منتظر نتیجه کنکور ارشد باید تا اردیبهشت صبر کنم. واقعا که کنکور ارشد یه پروسه طولانیه . اصلا به نظر من درس خوندن توی ایران وقت تلف کردنه. زندگی توی ایران وقت تلف کردنه. هنوزم تو ی برنامه هام به هر قیمتی رفتن از ایران هست اما. شرایط و موقعیت ها باید جور بشه تا برم.
ترنم دستان تو آنقدر آبی و پهناور است که مرا دریایی کرد.
لحظه ها رو با تو بودن. هواداران پرشين بلاگ در تبریز. اوه اوه چه گرد و خاکی گرفته اینجارو. 1740;کشنبه ٦ تیر ۱۳۸٩. یادت بخیر همسفر دوران نوحوانیم. ای همدم زبان بسته شیرین سخنم. پناه تنهایی و خستگی و دل زدگی هام. گم شدن تو این شب برهنه تقدیر.
ليست وبلاگهای به روز شده. Khoshesh nayumade va asabaniye hamash mige porco dio. Daram ba gushi matlab minevisam. و یک سال و هشت ماه و اندی روز .
Is marked private by its owner. If you were invited to view this site, please log in. Below Read more about privacy settings. Larr; Back to WordPress.
Domingo, 25 de maio de 2014. Me dê sua mão, hoje não voltaremos para casa. Me dê sua mão, hoje não voltaremos para casa. Hoje iremos a todos os lugares que gostaríamos de ir juntos. Hoje iremos sair sem destino, atravessar o mundo e voltar num só dia. Hoje te levarei para jantar em restaurantes sofisticados e barracas de cachorro-quente. Hoje te derrubarei nas areias de todas as praias porque seu sorriso depois de ficar brava é o mais bonito. Hoje faremos amor sob o teto de cada país.