Date Range
Date Range
Date Range
سوسو میزند روشنای دلم در این شبهای تردیدها و اگرها. که پایان دل آشوبی ام شود و آغاز فصل بهار زندگی ام. جوانه های دلم بیقرار شکفتن اند. بر من بتاب ای نور. که سخت امید بستم به همانی که می دانی. کوه از خوابی سنگین پر بود. سوزش تلخی به تار و پودش ریخت. نگاهی در راه مانده بود. و صدایی در تنهایی می گریست. برای فالی که به نامم شد.
اصرارهمسر او که بارداراست هم فایده ای ندارد . زهرا که جلال او جلال.
زندگی زیباست نه به زیبایی. است نه به سختی جدایی. همه تن خسته او بی حوصله ام. با خون آلبالویی روی گلبرگهای یاس برایت می نویسم دوستت دارم. می خواهم این سکوت را بشکنم . بگذار بدون تعارف بگویم که وقتی تو به دیارم نمی آیی چراغها خاموشند. وقتی تو نیستی همه جا. بوی خزهای فراموش شده را میگیرد. تو را این روزها در باغستون نسترن.
خدایا یاری ام کن اگر جایی چیزی شکستم دل نباشد. سالهای بلند من بی تو. عينک مخصوص رانندگي در شب. بعضی وقتا که از دنیا عاجز می شم تو کنارمی.
هنوز حرفهای نا گفته دارم , گوش کن چون فقط اینجا میتونم بلند بلند فکر کنم. زبان عشق را عقل نمیفهمد. ذهن و دل دو قطب دور از هم واقعیت اند. فاصله بین ذهن و دل. درواقع او تنها انسان تندرست است. چون از دهلیز دل دوباره با زندگی پیوند یافته است.
کارگاه تصفیه و اج موم. کارگاه تصفیه اج موم خدمات زنبور عسل نیکو واقع در همدان میدان کربلا میباشد که مجهز به سیستم تصفیه پوکه و موم با ماشین الات اتوماتیک. و دارای دستگاه تمام اتوماتیک اج موم با زنبورداران همکاری می نماید . خدمات زنبور عسل نیکو در زمینه بسته بندی عسل با برند شاهرخ.
Taking Life One Step At A Time. Sunday, January 24, 2010. Alright FINALLY updating my blog! Here are the pictures from Christmas! Everyone came to Luna! It was filled with snowmobiling, opening presents, cooking, playing games, and lots of talking! JoDee, Brian, and Jase. JoDee, Jase, Me, and Brian. Celinda, Spencer and Abbie. The Coyote that was shot! Jase, Maddie, Justin and Kayl. Abbie, Logan, Tyler, and Jase. Abbie, Logan, Tyler, and Jase. Abbie, Logan, Tyler, and Jase. Me, Maddie, JoDee, and Jase.
ثانیه ها مال منه , باید بجنگم. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی. چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی. یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود. آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود. پر از آشوب تابستانم و سراسروجودم شکار تیر داغی ست بی مثال. و در اندیشه ام شاید دلیل حرم تابستان دل تبدار من باشد. و من مبهوت اعجاز خداوندم که پاییز را پس از تابستان نهاد و محتاج گرمایی اینچنین. تنها امید چشم گشودن هر صبحم. قدم رنجه کن و بر چشمان روشنم بگذار تا تمام عمر تلخ و شیرینت را همراهی باشم.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. Abonne-toi à mon blog! .