سایتی پر از شکلک برای وبلاگ شما. پراکنده گوییهای یک ذهن تب زده. درگاه پاسخ گویی به مسائل شرعی. دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است.

من فقط می نویسم نه برای تو نه برای او برای دل خودم می نویسم. به نام خدایم کسی که آفرید با عشق بندگانش را. و نهاد در دل تک تک آنان عشق به ایزد منان را. تاریخ شنبه یازدهم شهریور 1391. من دختری هستم از خطه ی آذربایجان. پدرم متولد بهمن و تهرانی. مادرم متولد اردیبهشت و تبریزی. من اولین ثمره عشق زیبایشان هستم. برادری دارم کوچک و مهربان. پدرم پای درد دلهایم می نشیند. مادرم چون دوستی مهربان همیشه همراه من است. مرا مجبور به انجام کاری نمی کنند. در روزهای سخت سنگرم می شوند.

یک دنیا حرف نگفته و. خوش بحال من و دریا. برای یک روز برگشتن تو کل زندیگیم رو حراج می کنم. دلم تنگه برای گریه ای خاموش دلم تنگه برای خالی حجم تو در آغوش. رفتن و دویدن و پرواز. می دانی به رویت نیاوردم.

1662;نجشنبه ٢٧ بهمن ۱۳٩٠. مامان نشسته بود داشت بالش ها رو توی جا بالشی میکرد و میدوخت . بابا هم کنارش نشسته بود و تلویزیون تماشا میکرد . مامان خواست دوباره سوزنو نخ کنه و هر کاری میکرد سوزن نخ نمیشد . من رفتم کنار مامان نشستم و گفتم مامان بده من سوزنو نخ کنم .

لحظه ای مهمان این هستی ده هستی ربا. و به اندیشه های نسنجیده جامه ی عمل مپوشان. خوش برخورد باش اما به هیچ رو مبتذل نباش. دوستان خود را پس از آزمودن با پنجه ی فولادین در جان خود جای ده. آخ که چقد خوبه! .