چقدر زود دیر می شود گاهی. My eyes open but no breath forme. My heart is full of wishes but no time for me.

واقعا لعنت به این بلاد و قوانین یک جانبه و مسخره اش. اصلا انسانیت توش تعطیله و به شدت هم مطابق نظر افراد تغییر میکنه. بیاین از ته دل برای هم دعا کنیم. امیدوارم به اینکه سختی های منم تموم میشه. ولی اوضاع جسمیم رو هم بهم میریزه. دعا کنین زودتر تموم شه. ولی دعا کنین زودتر انجام بشه. خوب و بدش و نمیدونم.

جمعه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۳. دیدی وقتی یه بادوم تلخ میخوری سری بعدش چندتا بادوم شیرین میخوری. تا تلخیش از بین بره. دیگه لذتی از بادوم های شیرین نمیبری. فقط میخوای اون تلخی رو فراموش کنی. وقتی هم که اون تلخی تموم شد. دیگه میترسی بادوم بخوری که نکنه دوباره تلخ باشه. عشق هم مثل اون بادوم تلخ است. بعدش با آدمای زیادی میری ولی فقط برای فراموش کردن اون. بعدش هم دیگه میترسی عاشق بشی. بعدش یاهوس یا از اجبار تنهایی.