من آرامش را مي آموزم. به نام او که مهربان تر از مادر است. باران كه مي بارد . 24 شهریور بود که راهی سبزوار و روستاهای این شهر شدم. از قلعه میدان تا چادرهای کلمیشی.

اینجا دگر لبی به خنده وا نمی شود. باید سفر کنیم به اقلیم خاطرات. بسم رب الحسین علیه السلام. خوبان تو در نیمه های شب مناجات می کنند و من گناه. این است تفاوت خوبان و بدان در یک نگاه. باشد که یک روز ما هم جزو خوبان تو شویم. آییم سوی قبله و کنیم اندکی دعا. ما را به جز در حریم تو راهی نیست هر چند با کوله بار گناه. باشد که تو بخری ما را برای این دستگاه. گویند مجلس ماتم حسین با همه جا فرق می کند. ما را بساز برای خادمی ات با این همه گناه. مهلت بده ای عمر نفس .

همه ی رؤیاها را پاس بدار! به لبخندی راضی باش! در خانه ی خورشید کناره بگیرد . گام به گام همه ی رودهای روشن. گامی بیش به خانه ی خورشید نمانده است. در قطیفه ای از نور و رحمت . کوله ات از پاکی و پرهیز. بگذار همه ی تاریکی ها. از دلت برود بیرون . یار در سرسرای قرار ایستاده است .

یا مدبر اعجاز کن منقلب کن این چرخ را. یا محول ارفاق کن تعجیل کن این فرج را. فرنگی ها هم شبیه به همین کار ها را در کریسمس دارند. دیروز بود یک عده از هموطنان که میخواستند هفت سینشون رو درحرم. شاه کربلا پهن کنند خونشون با خون شیعیان عراق.

بالاخره بعد از کش و قوس های فراوان برگشتیم ولی یکم بد قولی کردیم! اما بازم با دست پر برمیگردیم! تو هفته آینده با مطالب تووپ آپ میکنم! یا حق به امید دیدار. با سلام خدمت همه دوستان پنجره فولاد ! بالاخره بعد از یه مدت خیلی طولانی برگشتیم و تقریبا با دست پر اومدیم! خبر ها و مقاله ها رو تو پست های بعدی میزاریم! نوشته های دیگران .