Date Range
Date Range
Date Range
سوزد آن شمع که پروانه بود همدم او . ما که پروانه نداریم چرا سوخته ایم. خاطرهای از محمد حسین قانعی درباره یک شعر معروف قیصر. در یکی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی در جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان دکتر قیصر امین پور شاعر و نویسنده متعهد و انقلابی در امور تربیتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی رنگ و گواش و پارچههای خطاطی در اتاق پراکنده بود . مبادا خویشتن را وا گذاریم.
دل نوشته هایی به زبان شعر. اجانه العید اغنیلک و نادی. عزیز قلب من ای خلفبادی. سعید ایامک و عیدت مبارک. شفیق من همه وقتت به شادی. ای رفیق ای یار بهتر از اخا. ای که رامشیر از وجودت باصفا. افتخر بیک و اودیلک سلام. عیدک امبارک یبو ذات الوفا. ماه رحمت - ماه مغفرت. ای هلال خوش نمای بی نظیر. ای مه تابان به شهر رامشیر. صد قبول از حق زتو صوم و صلاه. یاد کن وقت دعا از این حقیر. یار رامشیری مبارک بادت این شهر صیام. کلوکت فرحه ابحیاتک آرزویم والسلام.
راهی که به بهشت می رود نزدیک است. من به آن راه دوردست می روم راهی که تنها به خدا می رسد. بم به خال لب يك دوست گرفتار شده است. من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر. حامد عسگری اهل بم است. گریه نمی کنم نه اینکه سنگم. گریه غرورم به هم می زنه. مرد برای هضم دلتنگی هاش. یه اتفاق نصفه نیمه ام که. یه کهکشونم ولی بی ستاره. یه قهوه که هرچی شکر بریزی.
شمرم ز هست و بودت. که چه داری و نداری. به رگم تو سرب داغی. مقابله اي شاعرانه با دوست عزيز پرديسيم مشتاق ديدار. هومنا ماه ر خت بعد از این در چاه است.
من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن. حتی خودم شنیده ام از این کلاغها. در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من. امروز دل نبند به مردم که می شود. اینگونه روزگار تو فردا شبیه من. ای هم قفس بخوان که ز سوز تو روشن است. خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من. من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن. در شهر کشته اند کسی را شبیه من. رسیده سن حضورت به سن نوح اما.
This is the full execution of the dictator saddam hussain. چشمانت را باز كن و ببين. خوب خوب دقت كن مبادا چيزي را از قلم بياندازي. اگر مي خواهي تمام مشاهداتت بدون كوچكترين خدشه اي براي هميشه در ذهنت ثبت شود كمي از دنياي اطرافت بيرون بيا و وارد اين دنياي جديد شو.
آنانکه با افکارپاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چراکه جاودانند. انشالله که کنار مامان فاطمه عزیز سال خیلی خیلی خوبی داشته باشین. عمو جون چقد خوب بود که عید امسال بعد از سال هاااااااا از قاب جادویی هرروز کنارمون بودین. تشکرمیکنم وخسته نباشید میگم به شما و همه عوامل که مثل همیشه گل کاشتین و میدونم که خیلی زحمت کشیدین. راستش عمو چند وقته که شمارو 2تا میبینم.
تقدیم به کسی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانش میباشد. ب چ هآ میتون ین ا ز ع کس هآی اینجآ ا ست فآد ه ک ن ین. م ن د یگه ک متر این و ب میآم. پ س ب ه این د و آدر س بیآن. شکل ها ی کامنت گذاری. شکلک های ناراحت و غمگین.
شوخی با داستانهای دوران دبستان. گاو ما ما می کرد. گوسفند بع بع می کرد. سگ واق واق می کرد. و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی. شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد.