دست نوشته های یک انسان دیوانه. بعضی وقت هاتوی زندگی هست که ادم حرف وتحلیل وغصه وحرص و. بحث این است که تازه وبلاگ یک ساله ات راول کنی وبروی دنبال هدف واینده ونقشه هایی که داری! نمیکردوادامه میدادم به نوشتن! .

مگر اینکه آدم ابله باشد. ما با هم ناهار می خوریم و .

همه دارن ی کارایی برا زندگیشون میکنن تنها کسی ک نشسته و داره مثه گیجا بقیه و کاراشونو نگا میکنه منم. روزام همینطوری ب معنای واقعی الکی میگذرن مثه همیشه. تنها فرقی ک با قبل دارم اینه ک قبلا تو فکرم پر کارایی بود ک میخوام انجام بدم ولی الان فکرم خالیه. نمیخوام هیچ اسمی رو این حالم بذارم اصلا. ۲ بهمن یک سال بدون بابام گذشت.

از همه جا از همه چیز. پرواز را به خاطر بسپار. یادداشت های یک دختر دست فروش مترو.

كني اندر سرم صد قصه آغاز. من آن مرغ من آن باز. نوشته شده در جمعه ۱۳ دی۱۳۹۲ساعت 18 توسط جوجه تیغی. خب شد آنچه من نمي خواستم و نتيجه اش هم معلوم نيست . نیمه تابستان رو باید با خنکی شیرین خاکشیر خنک کرد و منتظر آینده نشست. نوشته شده در پنجشنبه ۱۵ مرداد۱۳۹۴ساعت 14 توسط جوجه تیغی. چه بگویم که خیال تو خوشتر است! .

دلتنگیهایی از جنس من! یه یکی یدونه ی چپ دست. به دلت نمی نشینند و اگر به دلشان بشینی در آنی دلشان را می زنی بس که بیش از اندازه تلخی . نه روی امدن کسی حساب می کنی و نه از کسی بابت رفتنش حساب پس میگیری. و سخت زندگی می کنی . و این رنج گویا تمامی ندارد . نوشته شده در سه شنبه 9 دی1393ساعت توسط هستی. اتاق تکونی برای سال 93. خانه تکانی را نمیدانم اما اتاق تکانی جنایت است. جنایت به ارامش تصنعی امروزت. که به معنای واقعی بر رویشان خاک نشسته! رو به رو شدن.

وای عاشق عروس جدیدم شدم بااون لپای تپلی دوتادندون خرگوشیش هشت ماهشه اسمش تیناست ومشخصه اش اینه که وقتی میخنده خوردنی میشه دوتای دیگه هم عروس دارما اماازقدیم گفتن نوکه اومدبه بازار. آره دیگه خلاصه پرینازومایسای عزیزم شرمنده دیگه.

روزا از پی هم میگذرن و همه چیز واقعی و دردناکه. این ترم 19 واحد برداشتم و در کمال نا باوری فقط بخاطر اینکه حس نداشتم 14 واحد حذف کردم. ازون خریت ها و گناه های نابخشودنی که میدونم مامانم به شدت شماتتم میکنه اگه بفهمه. و من فقط سعی میکنم توی این اوضاع به خودم دلداری بدم . هی دختره اصلا نگران نباش ترم بعد. چقد دلم میخواست مامان مث خودم باهام برخورد میکرد . اینروزارو دارم به هر نکبتی و جون کندنیه سپری میکنم تا هر چه زوذتر برم تهران و خیابوناشو. چهارشنبه تولد ارغوان بود و ا.