تفکرات یک مهاجر غیرقانونی و بی خانمان وب. عجب روزگاری شده که رفقا. و بر مبنای این شکایت درخواست درخواست دو میلیون دلار و عذرخواهی رسمی و پاک کردن هر چه تا به حال راجع به او نوشتهام.

سرانجام مامانم رو بردیم دکتر اعصاب و یه سری آرام بخش بهش داده که دردش و قابل تحمل تر کرده. نی نی آبجی کوچیکه ۲۹ بهمن ماه متولد شد و این بار یه دختر کوچولوئه که شکر خدا سالمه و تا حالاش که دختر خوبی بوده. فک کنم حضور نی نی هم باعث شده مامانم زیاد به دردهاش فک نکنه. خدا رو سپاس می گم به خاطر اینکه شرایطمون رو از بحران بیرون آورد.

خلوت لاكپشتي كه به پرواز ميانديشد. برای اینکه پرواز کنی اولین قدم بر بلندایی رفتن نیست. اولین قدم به خود نگاه کردن و خود را شناختن است. شاید پیشتر لازم باشد جسم و جان را از غبار زنگار بزدایی. به سوی بی جرم شدن . پستهايي كه از همه برام مهمتر بودند. نسیم در کویر ام .

زیراک اینجا سردستان سرد سکون است . همه ما آدما یه نفر بیشتر نیستیم! هزار و یک روزنه. اینجا فرانسه همه چیز خاکستری. شايد حرف ها رو جاي ديگه اي زدم. امشب فقط يه چيز می خوام. خدابيا و جواب اين همه چرا رو بده.

چه سعادتی ست وقتی برف می بارد. دانستن اینکه تن پرنده ها گرم است. هوا کم کم تاریک شده . قبر راشسته اند و دو شاخه گل رویش است. کنار قبری روی زمین می نشینیم. دلم می خواست دیوانه بودم.