تا ا ب د سه نفره. بعضی وقتا 11 شب میخوابه تا صبح فردا. بعضی وقتام مثل الان تا 5 صبح ببداره بستگی داره در طول روز چقدر خوابیده بخوابونمش یه روز خونه خودم هستم و دو روز خونه مادرم فردا میشه سه ماه و بیست روزش. ساعت 12ظهر نوبت داره برای ختنه خیلی میترسم خدا کنه درد نداشته باشه از سنتی ترسیدیم قراره با حلقه باشه 23 ام هم نوبت واکسن چهارماهگیشه قربونش برم خیلی شیطون و باهوشه. بردیمش واسه واکسن دو ماهگی.

مرا هزار امید است و هر هزار تویی. 404 لعنت بر آدم بی شعور. میلاد حضرت زهرا مبارک باشه. مامانا و خانومای گل روزتون مباررررررررک.

و من یاد مخاطبی می افتم که پدرش نیست. خدا ببخشه اون که نموند . نوشته شده توسط PaRiSa در یکشنبه 16 شهریور1393. خوشحالم که دارم روی پای خودم وامیستم . دروغه اگه بگم دلم براش تنگ نمیشه . و میدونم اینم از حماقتمه . چند روز پیش اشتباهی شماره مو گرفت و یه حرفایی ازش شنیدم که دیدم به کل نسبت بهش عوض شد . و فهمیدم این کار خدا بوده . خودشم اصلا متوجه نشده بود به من زنگ زده . تا اینکه بش اس ام اس دادم و گفتم بیشتر مواظب گوشیت باش .

من و تو و پستی بلندیای زندگیمونو یک دنیا خوشبختی. این فرشته کوچولو که چهار ماه و هفده روزشه من مجبور کرد اینجا پست بذارم و بگم که چقدر خوشبختم! لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. چشم بد دور ازمون و الهی که همه دل پاکا به هرچی میخوان برسن و بدخواها و بدجنسا به زمین گرم بخورن.

سپیده جون مرسی بابت محبتت گلممممم. بعد اون کار لعنتی اعصاب خورد کن رفتم جایی دیگه واسه کار حقوقش خییییییییییلی کمه ولی عوضش دیگه عذاب نمیکشم منتی هم نیست هر روز هر روز. مشکلش اینه که شعلم پاره وقته. دقیقا پااااااااره وقا ینی هر چند وقتی یکی دوبار میرم ولی همون وقتا اینقدر بهم خوش میگذره. قرصامو خیلی کم کردم خودم کم کردم حالم بهتره اینجوری از یه ادم بیروح تبدیل شدم به یه ادم عصبی. قراره برای ارشد بخونم ولی کلن 150 نفر میخوان برای کل کشور. خدایا فقط خودت خبر داری از وضعیت.