سوسو میزند روشنای دلم در این شبهای تردیدها و اگرها. که پایان دل آشوبی ام شود و آغاز فصل بهار زندگی ام. جوانه های دلم بیقرار شکفتن اند. بر من بتاب ای نور. که سخت امید بستم به همانی که می دانی. کوه از خوابی سنگین پر بود. سوزش تلخی به تار و پودش ریخت. نگاهی در راه مانده بود. و صدایی در تنهایی می گریست. برای فالی که به نامم شد.

امیدوارم از مطالب وبلاگم استفاده کنید! صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید. تو را من چشم در راهم. نذار این روزای خوب از دستم بره. یخوام و تمام تلاشمو میکنم که نگهشون دارم. دگر از عشق پر ازشور و شعف.

آخه میدونین یه حرفایی هست که آدم به هیچکس نمیتونه بزنه . وقتی اینهمه حرف تو دل آدم جمع بشه یه جوری سر باز میکنه دیگه . تقدیم به او که می داند کیست! در خواب چراغ تا سحر دستم بود.

من خدایی دارم که در این نزدیکی است. یارب چه شود که عقده ها وا گردد. از کار دل خسته گره وا گردد. لطفی بنما که از عنایت امسال. از خاک تو کسب آبرو کردم. با عطر ضریح تو وضو کردم. تا صید کسی نگردد آهوی دلم. دوست داران حضرتش تسلیت عرض می کنم.

نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم. که به روی یار ماند چوبر افکند نقابی. سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد. که در اب مرده بهتر که در آرزوی آبی. ظ توسط یک شاهد نظرات . امیدوارم حالتون خوب باشه بابت تاخیر نسبتا طولانیم عذر میخوام سعی میکنم از این به بعد بیشتر سر بزنم و اپ کنم. جمله معشوق است و عاشق پرده ای. زنده معشوق است و عاشق مرده ای .