Date Range
Date Range
Date Range
مهسان و الی و کامران. جامع ترين وبلاگ اطلاع رساني تغييرجنسيت. مینا نامی که دوستش دارم. اس ام اس جدید و خنده دار. تو شگفت انگیز و عجیب و دوست داشتنی هستی. تا به حال کسی مانند تو نه بوده و نه هست. چند وقت پیش بود داشتم یه جا درباره کسایی که به خاطر کیس عاطفی میرن عمل میکنن مطلب میخوندم. Hetrosexual زن و مردهای عادی.
رو توسط لینک زیر و در آدرس جدید تعقیب کنین. معشوقه ی شعر سعدی در جلد مردی جوانم. شکل خلیجی کهنسال در نقشه های جهانم. یک سانسور اجتماعی یک گفتگوی محالم. حس می کنم پا به ماهم. شکل نباریدن برف در خواب مردی سیاهم. پ ر از مولوی ها معشوقه ی قوم لوطم.
صحبت عافیتش گرچه خوش افتاد ولی. جانب عشق عزیز است فرو مگذارش. درضمن کسانی که میان وبلاگو نظر نمیذارن مثه کسانی هستند که میرن خرما میخورن فاتحه نمیخونن پس نظر یادتون نره. عاقا صبح زنگ زدن گفتن شوما يك دستگاه لباس گرمكن ورزشي برنده شدين تو قرعه كشي بياين.
من همین هستم که میخوام باشم. به معنای واحد کلمه داغونم. هنوز تو شک مهرادم . هنوز شماره تماس مهراد تو پیام های وبلاگم هست. از همه رفتم وبلاگ مهراد و امیر علی. همینجوری بی هوا اومدم پایین. هم تبریک میگم که صبرتون نتیجه داد.
What does this mean? Sunday, December 17, 2006. time for us to plan on chalet. and then bring it to chalet on the 29th. i still dun have a list of peps confirm gg for the chalet.
Tuesday, May 29, 2007. Hope to see u guys there soon. do drop a comment too. I dunno wat up wif me todae. i felt that i did nothing but infact. i did quite a few things. did storyboard, peer review, remake the box. things been running thru my mind for the whole of todae. be it things to frans to CCA. everything came up at the same time.
Abonne-toi à mon blog! Salùt Les Pe O ples! JE DEMENAGE ICI LES GENS CLIKOTER. Clique ici pour poster un commentaire en étant identifié avec ton compte Skyrock. Et un lien vers ton blog ainsi que ta photo seront automatiquement ajoutés à ton commentaire.
Tuesday, August 29, 2006. Tuesday, August 29, 2006. Had my celebration on da 26th of aug. Woke up early and started preparing all da necessary stuffs for da bbq at night. we managed to buy most of da stuffs dat my mum had left out. Den da all afternoon was spending helping my mum to get rdy da big pot of curry chicken, bee hoon and fried rice. Everyone started turning up and my mum went to collect my cake while Kent arrived.