God is here can you see. بر دريا شكوه بردم از شب دشت. وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت. به هرموجي كه مي گفتم غم خويش. سري مي زد به سنگ و باز مي گشت. یک عمر به جان چو شمع افروختم. وز سوختنم هیچ نیندوخته ام. با دست تهی و شانه سنگین زگناه. چشمی به امید سوی تو دوخته ام. در ضمن عاشق شرلوک هولمز هم هستم! در اینده ایشالله و با کمک خدا صاحب خیریه هم می باشم. عکسی که در بالا مشاهده می کنید عکس صفحه گوشیمه! یه آدم رنگی رنگی.

در یک کلام انسان بود هر چند نواقصی هم داشت و خیلی زود از کوره در میرفت اما واقعیت وجودی اش پاک و بی آلایش بود. اوس رضا قطره چشم میخوام.

درآمدهایی که سر از میلیارد در می آورد. و متاسفانه اغراق هم نیست. ویزیت های مکرر از یک نفر و جراحی ها و تدریس و کار در درمانگاه های مختلف. خب البته زحمت می کشند. نه هر که مفید است محبوب است.

همین لحظه همین ساعت همین امشب. که تاریکی همه شهر و به خواب برده. یه سایه رو تن دیوار این کوچه است. مرنجان دلم را که این مرغ وحشی. ز بامی که برخاست مشکل نشیند. زندگی را تنها در شب ادامه می داد. که جام ناتمام لب ریخته ام. سر بچرخونی مسیر روبه روتو باختی.