وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک ب أ بصر ه م ل م ا س م ع وا الذ کر و ی قولون إ ن ه ل م جنون و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ال مین. تو مي انديشم و عطر صد خاطر را مي بويم. از فروردين 86 تا به الان مي نويسم. از روزهاي نامزدي و عروسي و حال كه با همسر عزيزم زير يك سقفيم. لحظه هاي با تو بودن.

در اين وبلاگ در مورد زندگي خودم و اطرافیانم صحبت مي كنم. من و همسر عزیزم خرداد 83 با هم آشنا شدیم و خرداد 84 زندگیمون زیر یک سقف مشترک رو شروع کردیم. شاینا جون و مامان شایلی. رومینا فرشته کوچولوی بهشت ما. سوشیانس جون و مامان آزیتا. خانم گلی و آقا گلی.

بعدازظهری آقای همسر از سرکار اومد و یه چایی خورد و رفت بیرون بهش گفتم کجا می ری گفت می رم سرکار منم دیگه حرفی نزدم با خودم گفتم حتما پروژه جدیده می ره بررسی. 10 دقیقه نگذشته بود که اس م اس بانک اومد مبلغ قابل توجهی برداشت شده بود تعجب کردم. هر چی فکر کردم که این مبلغ رو برای چی خرج کرده ذهنم جایی قد نداد آخر سر با خودم گفتم حتما برای کارش وسایل خریده. یک ساعت بعدش دیدم کادو بدست اومد خونه . کلمات هم وزن رو پیدا میکنه و باخودش تکرار.

آغوشت اندک جایی ست برای زیستن. سال سوم از زندگی مشترک را سپری میکنم. از زندگی و همسرم راضیم. روزهایی که بر ما گذشت. من و رضا و نی نی.