همراه من باشید با خاطرات و زندگی من زیر آسمان وین. سلام بر جمیع دوستان . راستش از وقتی لپ تاپم خراب شده زیاد حوصله نمی کنم بنویسم. هر چی چک و چونه زدیم اسم ایرانیه اصیله. گفت نه دخترانه ست اسمش! زنیک الاغ دهاتی اخه کجای این اسم به دختر شباهت داره حقشون بود یه اسم اتریشی می زاشتیم بعد می رفتیم شناسنامه ایرانی عبدل نقی می گرفتیم .

خوردن خرمالو را دوست دارم و یاد داشتهایم هم بیشتر یاد آوری و یادگاری ست. تک جمله را هم از این شعربلند.

به نام خدایے که دغدغه ے از دست دادنش را نداریم. زمستون سبز در آمریکا به نام خدایے که دغدغه ے از دست دادنش را نداریم. به نام خدایے که دغدغه ے از دست دادنش را نداریم. 20 اسفند 1392 صفحه ی تازه ایی از دفتر زندگی مو شروع کردم. و به زودی به کشور دوم همسرم مهاجرت خواهم کرد. و زندگی مو هزاران کیلومتر دور تر از تمام خاطرات 28 سال گذشته. دوباره و از نو خواهم ساخت. دنیای این روزای من در کانادا.

فردا داره به ما لبخند میزنه. روزهای روشن در پیش رو. این فیس بوک و باقی شبکه هاشون. خستگی در کنیم به خدا. این فیس بوک و باقی شبکه هاشون. تکنولوژی خوبه و بده . ولی چقدر استفاده درستش شرطه . این روزا یه جوری شده به نظر میاد تکنولوژیه داره مغلوب میکنه ما رو . دنیا یه جور دیگه ای شده اصن . مردم میخوان حال همو بپرسن مجازی. حال نوشتن نمونده برای هیشکی! سخت تر میشه.

می روم تا میهمان خانه باران شوم. هست برپا با حضور روشن آیین. می پرستان جان فدای چشم ساقی می کنند.

و خدا گمشده ای نداشت . و خدا یکی بود . و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود . من و همسرم در اروپا. دنياي اين روزاي من در كانادا. وب نوشته هاي يك جراح. يادداشت هاي يك دانشجوي پزشكي.

الی هستم بیست و شش سالمه. آبان 90 با یه پسر ماه و دوستداشتنی پیمان عقد بستم. قبلا جای دیگه ای مینوشتم. امیدوارم اینجا همیشه نوشته های شاد و پر انرژی ثبت بشه تا چند سال دیگه با همسر عزیزم و بچه هامون اینجارو بخونیم و برامون تجدید خاطره بشه. آرین و مامانی و آرتین. من و همسرم در اروپا. یوسف آباد خیابان شصت و ششم. پیچ و مهره ها هم عاشق می شوند. لیانا عسل مامان و بابا. من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

گاه نامه ای برای افکار پریشانم. اینجا خانه دلتنگی های من است. ظ روز چهارشنبه ٢۱ اسفند ۱۳٩٢. ظ روز جمعه ٤ بهمن ۱۳٩٢.