Date Range
Date Range
Date Range
امروز اولین جلسه کلاس والیبال آوین شروع شد و برای رسیدن امروز سه هفته بود که انتظار می کشید. امروز به همراه آوین و بابا شهریار و مامان جون برای صرف صبحانه به پارک اسدآبادی رفتیم هوای بسیار خوبی . پل طبیعت و مرکز علم گنبدمینا.
سایت لوازم آرایشی چند وقتی هست که به روز می شه. لطفا سر بزنید و نظرات و پیشنهاداتون رو اعلام کنید. شهر هرت جايي است که رنگهاي رنگين کمان. مکروهند و رنگ سياه مستحب. شهر هرت جايي است که بهشتش زير پاي. مادراني است که حقي از زندگي و فرزند و همسر. شهر هرت جايي است که درختها علل اصلي ترافيک اند و بريده مي شوند تا ماشينها راحت تر برانند. شهر هرت جايي است که کودکان زاده مي شوند.
وقتی وبگذر نشون می ده هنوز روزی هفت یا هشت نفر سراغ این وب را می گیرند یعنی آب باریکه زندگی وبلاگی هنوز جاری است. الحدالله رب العالمین ما خوبیم . امسال سارا هم همون مدرسه ای که فاطمه می ره قبول شد و خیالمون را برای دوره متوسطه اول راحت کرد و مقادیر متنابهی جایزه دریافت نمود. همچنان در حاضر جوابی کم نظیره و خلق خوی نوجوانی هم ب آن اضافه شده و خلاصه بنده که در سن سه سالگی از پس زبونش برنمی آمدم الان دیگه وضعم معلومه. نمی دونم چقدر طول کشید پنج سال پنج ماه پنج .
همه چیز ارام است! Published May 3, 2011. ما كه كسي را نداريم بياد.
امرور رو دوست داشتم باشد که همیشه روزهام اینجوری سپری بشه. یه مدته که سر رشته امورات از دستم در رفته و انگار دور خودم میچرخم و باز میرسم سر نقطه اول. دوباره بعد از یه مدت سکون میخوام از نو شروع کنم و نقشه راه رو یه جور دیگه ترسیم کنم. حال پسرک خوبه اما من نه. سردرگمم ولی باید یادم بیاد که تا دریشه در آب است امید ثمری هست.
بلاگفا جان خوبی و بدی اگه از ما دیدی حلالمون کن . آخه آخراش با ما راه نیومدی رفیق. دوستان عزیزم میتونین بقیه خاطرات شایان رو تو وبلاگ جدیدش شايان هديه تولدم. در پرشین بلاگ دنبال کنین . من خسته از کارهای دانشگاه.
نیروانا عشق مامان و بابا. فروش عينک ديد در شب. بالاخره منم پیش دبستانی شدم و اماده برای یک سال تحصیلی جدید. امسال هم توی همون مهد کودک پارسالم ثبت نام کردم مهد پرهام با مدیریت خوب خانوم سلیمان نژاد اسم خانوم معلمم هم نگار جون همون معلم پارسالم که معلم مهدم بود.
به نام او که ما با همیم . چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم باشد - من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک. دیروز تولدم بود و سرشار بود از حسای خوب و بد . ز صبح تو اداره وحشتناک حالم بد شد وحشتناک جوری که تا 8 بیشتر نتونستم دووم بیارم و شوشو اومد دنبالم . شب هم تولد بازی و کیک و شام و کادو. الان کلی کار ریخته سرم برم کارامو و انجام بدم بر می گردم . راستی دوست خوبم زن تنها جون بهم دیروز ظهر اس داد و تولدمو و تبریک گفت کلی ذوق زده شدم که تولد من و یادش بود. خواهری دست گلت درد نکنه.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
Enjoy your worries, you may never have them again. برای نمایش دیدگاهها گذرواژه را وارد کنید. این محتوا با رمز محافظت شده است.
ظ روز یکشنبه ۱٠ مهر ۱۳٩٠. کم کم داریم به جای جدید عادت می کنیم. دو روزه که صبح ها ساعت شش و ربع از خونه بیرون میایم و ساعت هفت نشده برادران حراستی رو از خواب ناز بیدار می کنیم. خندید و گفت نه بابا حال ندارم غذا از خونه بیارم! خلاصه که تجربیاتی خوبی داریم کسب می کنیم بابت کار توی محیط دولتی. محیط کار جدید به شدت محیط دولتی و مذهبیه و دیگه نمی شه.