بی خبر از روزگاری که دلم را از دلت جدا کرد. این جا نفسی نیست که بی تو آن را خواست. واین جا بی تو رنگی بالاتر از سیاهی دارد. دلگیرم از این خاطره ها. دلسردم از این فاصله ها. دل نگرونم نباش عشق من. غریبی جایت را برایم پر کرده است. در کوچه های غریبی پرسه میزنم. دور از عالمی که مرا از آغوشت جدا کرد. کودکی شدم سردرگم میان شلوغی این مردم سرتاپا دروغ.

لحظه ای برای با هم بودن. ببین فقط اینو بهن بگم بچههه اصلا به قیافه ی خودت تا حالا دقت کردی. اول نیگا کن خودت میفهمی چ تحفه ای هستی. دررضمن خیلی حال به هم زنی. حالم از خودت و حرفای احمقانت بهم میخوره. منم وقت اضافی ندارم که هی جواب ادم احمقی مث تورو بدم! اصن تو ارزش نداشتی نداری و نخواهی داشت از این به بعدم هر حرف چرتی بگی برام مهم نیس و نخونده پاکش میکنم! بگو میخوام دوباره بگم.

بعضی وقتا حرفای دلمو اینجا میزنم . میخواستم بگم اگه خواستین باهام آشنا بشید به پروفایلم سر بزنید. من همیشه بهتون سر میزنم . راستی میای اینجا نظر یادت نره عزیزم. ولی توان خریدن اشک هایت را ندارم. یک خراش کمتر یا بیشتر.

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه.