خدا خواست که من زن باشم. به تو عشق خواهم ورزید. به مرردانگی ات خواهم بالید. با تمام وجودم از تو دفاع خواهم کرد. این راز را که من مردترم به هیچ کس نخواهم گفت. دل کندن از تو با همه عشقی که داشتم. من و به جایی رسوند که حالا. توی چشمای یکی زل بزنم. این روزها چقدر دلم هوای آن روز هارا کرده. آدم حساب کردن بعضی ها. اگر وجدانی داشتم خواب و زبانی چرب. گریه که می کنم .

من و تنهایی جایی جا نزاری ای غریبه. تموم لحظه ها بی تو کویر. من و تنهایی جایی جا نزاری ای غریبه. ولی تکرار جاده ی جدایی. برام مثل یه حس پر فریب. می خوام عاشق بخونم خیلی دیر. ولی تکرار جاده بی نظیر. کجایی که من چشم انتظارم. دیگر تلاطمی مرا به وج نمی آورد. دیگر نوازشی مرا بشاش نمی کند. محو یک نگاه مانده ام. محو یک تماشا مانده ام. محو یک صوت و کلام.

دل نوشته های دوست و اندکی شعر. بگو با من هم احساسی. احساسی وجودم را لبریز ز خواهش کرده. خاطرم مست و رویایی به سوی خلوت پاکی می رود که غرق لذت است. شیرین ترین لبخند آشکار من را ببین. و اشک شوق چشمانم را. دلتنگ تو هستم ای بی تو شب هایم تار. ستایش می کنم این احساس باشکوهم را. آنچه می ماند حرف های نیش دار آدمک های تو خالی نیست. آنچه می ماند قلب شکسته و زخمی روح بیمار نیست. و ندامت حاصل از زخم زدن بر دل ها.

نه عقل بود و نه دلی . کار گل زار شود گر تو به گلزار آئی. شیشه پنجره را باران شست. همیشه یک جاى کار مىلنگند. زندگی تکرار بازی های ما در کودکیست. گاهی پای هیچ زنی در میان نبود. خودت قلب منو ها کن. هر روز عاشقت می شوم. نه عقل بود و نه دلی . وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید. وقتی ابد چشم ترا پیش از ازل می آفرید. مگر آبستن عیسی است .

آن دو باهم به کنار ساحل رفتند. وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را درآورد. دروغ حیله گر لباسهای اورا پوشید و رفت. این است ثروت واقعی! دخترک برگشت و دید کسی نیست.

من مانده ام با ب غضی که دارد خفه ام می کند . ب غضی که نه اشک می شود نه واژه . زنده به گوری همین است . میخواستم که بنویسم که عشق زیباست اما نوشتم جدایی چه سخت است. میخواستم بنوسم دوستت دارم اما نوشتم دوستم بدار. خواستم بنویسم زندگی با تو خاطره است. اما نوشتم بدون تو از زندگی بیزارم.

وقتی ازصبحایی که قراره پیش هم باشیم. انقد این حرفارو دوس دارم که فقط دلم میخواد باشیطنت خودموبندازم توبغلتو باهم بخندیم توأم منو یه بوس کوچولوبکنی. باتولحظه هام دیوونه کننده میشن. همه آن چه در تو.