البته اگر دوستی باقی مانده باشه. به زودی این وبلاگ آپ خواهد شد. مطلبی در مورد بیماری مادر عزیزش و پروسه پیشرفت بیماری و اشتباهات پزشکان معالجشون نوشتن . که امیدوارم برای کسی پیش نیاد. ولی خوندنش رو بهتون توصیه میکنم. نازنینم میدونم که این پست رو به سختی نوشتی. تو این دوران امتحانات بچه ها. دست پسر هم اسیب دیده و گچ گرفتیم. از اون ور لپ تاپم هم یک هو ترکید.

از هر چی بدم میاد سرم میاد. 7 قانون قطعی برای رسیدن به رویاها. دیروز دختر بابا امروز خانوم خونه. خاطرات یک عروس و دوماد. گاه نوشت های متولد آگوست. روزانه هام از زندگی زیر یک سقف با همسرم. طعم شیرین با تو بودن. دیباچه خاطرات من و همسر مهربانم. مردی که تمام من شد و. آشیانه عشق من و آقای همسر. من یک زن عاشق اما دیوونه هستم.

وبلاگ به ادرس جدید انتقال پیدا کرد . سلام دوستان عزیزم واقعا منو شرمنده کردید با کامنت های پر مهرتون اصلا انتظار نداشتم به یادم باشید . دلم واقعا براتون تنگ شده بود هر چند این مشکل باعث توفیق اجباری شد که هم من بتونم یکم به کارام سر و سامان بدم هم اینکه بدونم دنیا بدون وبلاگ نویسی و. دنیای خوب و گاها بدش چه حسی داره هر چند اوائل واقعا احساس خلاء میکردم اما بعدا دیگه کلا یادم رفته بود اینجا رو. البته من با اینکه ادم وفادار.

سلام به همه دوستای گلم. ببخشید که انقد بی معرفتم. میدونم خیلیا رو نگران کردم اما واقعا اجتناب ناپذیر بود. بی نهایت دلتنگش هستم و امیدوارم هر جاهست حالش خوب باشه. این روزها انقد با دلیل و بی دلیل اشک ریختم که چشمه اشکم خشک شده. راستی روزتون مبارک عزیزای دلم. تا ساعت یک سرکلاس بودم و بعدشم اومدم خونه و تند تند غذا درست کردم. یه ماکارونی همسر کش! این رو.

یک خانه دار تنبل رویایی! پرشهای ذهن یک خانه دار تنبل رویایی. چندسالیه که راجع به اهدا عضو پس از مرگ مغزی فرهنگ سازی میکنن و چه کار نیکوییست! وقتی قراره بمیریم ودر عرض مدت کوتاهی تجزیه بشیم وبرگردیم به خاک حیف نیست این اجزای با ارزش رو فنا کنیم.

گاهى به آسمان نگاه كن! باران را نگاه كن و لذت ببر. ما هنوز خوشبختيم وقتى باران ارث پدر كسى نيست. از بچگیم همیشه دوست داشتم مثل شخصیت کتاب داستانها عاشق بشم. عاشق شدم! با عشقم ازدواج کردم. ولی بعد از چند سال الان داریم از هم طلاق می گیریم. من و امید یه دخترداریم. هم امید عاشق روژانه و هم من! رمزهای قدیمی وبلاگم همه رو تغییر دادم. اگه روزی مطلبی رو رمزی نوشتم ازم رمز نخواید! به هر کس بخوام خودم رمز رو براش می فرستم. به تنهایی عادت کرده ام! نوشته شده توسط .

ما چهار تا تو یه خونه. و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون. پس از یک روز سخت. گریه های بی امان رادوین. خدایا اینها اشک است که میبارد. و من قوی تر از ضعیف ها. ضعیف تر از قوی ها . خوش بحالت که از وقتی که به دنیا اومدی تنها نیستی و یه برادر داری.

این مدتی که بلاگفاقاطی کرده بود هر روز سر میزدم ببینم درست شده یا نه. حالا که درست شده حس نوشتنم نمیاد. البته حرفیم برا گفتن نیس. فقط روزای دهه بیستم داره به سرعت میگذره. روزبه روز به افسردگی ییشتر من دامن میزنه. ای تو روحت بلاگفا خرابتر از اونیه که فکر میکردم. خیلی از دوستای خوبم نیستن بماند که کلا پیوندهایای وبلاکمم نیستن. کلا زده ترکونده همه چی رو. الان میفهمم باید خیلی وقت پیش تو بلاگفا نمینوشتم. امروز روزی که خواهر زادم به.