اینجا یک باشگاه کوچک فکر کردن است. کنکور را به فال نیک میگیرم,من تمام این لحظات را به فال نیک میگیرم. خدارو شکر تکلیفمون مشخص شد. به همه دوست جونام تبریک میگم.

غزوه بنی قریظه از واقعیت تا تحریف. غزوه بنی قریظه همان جنگی است که با پیمان شکنی یهودیان تبدیل به لکه ننگی بر تاریخ این قوم شد. یهود و تحریف ماجرای غزوه بنی قریظه. در حال انتظار برای منتشر شدن. نوشته شده برای خبرگزاری رسا ادامه مطلب. قلیان با طعم دو سیب پ لو! در حاشیه ایجاد سفره خانه های اختصاصی برای بانوان.

اگه ميخواي اول بشي بايد آخرين نفري باشي كه از پشت صندلي كتابخونه بلند ميشه. نگارش در تاريخ یکشنبه پنجم خرداد 1392 توسط مينا. بابابزرگم مارو تنها گذاشت ورفت. همش تو ذهنم داره مرور میشه. نگارش در تاريخ دوشنبه سی ام اردیبهشت 1392 توسط مينا. سلامبخدا اصن حوصلم نمیشه بنویسم. آی لاو یو چی ام سی. نگارش در تاريخ سه شنبه بیست و دوم اسفند 1391 توسط مينا.

زندگی مانند بازدیدی کوتاه از یک اسباب بازی فروشی است. تکیه میدی به پشتی صندلی. از این صندلیا که جلو عقب میرن. هر صفحه یاد آور یه روز زندگیته. سیگار لای انگشتات رو روشن میکنی. از سیگارت چیزی نمونده! باز نتونستی کامل بخونیش. چجوری میشه یکی رو دوست داشت . چجوری میشه عاشق کسی شد. ناراحتیم بخاطر این نیست که تو پیشم نیستی! .

یک روزهایی هم فقط می گذرند. نه به عزیزم شب بخیری دلخوش میشوی نه از جنین شناسی خواندنی دلگیر. میری عکسای انیس کوچولو رو نگاه میکنی. که البته بزرگ شده! و ذوق میکنی از ته دل. درست همونی که بودی هستی اما تنهایی و تلخ تر از همیشه و اصلا مهم نیست تو کدوم طبقه ی خوابگاه سمیه تنها بمونی. مهم اینه که تو خوابگاه سمیه نمونی. نمی دونم باید چی ارزو کنم و نمی دونم حتی باید ایمان داشته باشم بهش اما. ارزو میکنم به آرزو هاتون برسین.

روزی روزگاری سلطانی ضیافتی ترتیب داد که همه ی شاهزاده خانم های قلمروش در آنجا بودند. هر شب شاهزاده خانم از پنجره اونو می دید اما سرباز عاشق هرگز از جاش تکان نخورد.

یک سال زندگیم سخت بود اما گذشت! خب بعد از مدت های مدیدی سلام! واقعا خوشحالم که برگشتم! هم خیلی آدما رو شناختم. هم کلی قوی تر شدم. هم از خیلی دوستان جدا شدم یا فاصله گرفتم و به خیلی های دیگه نزدیک شدم! هم دیدم چقدر بودن یه آدم شوخ در شرایط سخت. کمک حاله وقتی همه دارن غر میزنن. هم فهمیدم من چقدر خانوادمو دوست دارم. و هم افتخار کردم بین 3تا پسر بزرگ شدم. حالا دلیلش بماند! از یه دوستم که اسمش کیمیا.