قرآن بخوان تا می توانی شاید فردا نتوانی . قرآن بخوان تا می توانی شاید فردا نتوانی . زن ها بیشتر نگاهم می کردند تا مردها. قرآن بخوان تا می توانی شاید فردا نتوانی . قرآن بخوان تا می توانی شاید فردا نتوانی . به فدای آن پیامبری که رنجهای ما بر او دشوار و سخت است.

برای ساختن هر چیز نو خراب کردن هر چیز کهنه از همین امروز لازم است. سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه می بخشد. به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت . روز اول فروردین که مصادف است با سالروز تولدم بر همه دوستان مبارک. آرزوی سلامتی بهروزی و سربلندی برای همه دارم. می دانی ویران که می شوم.

کامیابی و شادمانه ام مشیت خداست. این کامرانی به سیمای آرمانهای شکوهمند و ثمرات نیکو هم اکنون پدیدار می شود. از همین لحظه هدایا و عطایای خدارا در درون و پیرامونم بر می انگیزانم. باز بایست و بدان که من خداهستم . خداوند شبان من است . محتاج به هیچ چیز نخواهم بود . کفایت ما از خداست .

یاد باد آن روزگاران یاد باد. چهار قطب در چهار سو. يک قلب پاک از تمام معابد جهان زيباتر است. قرآن بخوان تا می توانی. فقط خدا می دونه و بس. مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تو. در من قفسی هست که می خواهدم آزاد.

پن حالا که زمان اومدنه میام ولی نمی خوام از عمق آب صدات کنم پس نزار درجا بزنم. پن بونت رو برام تضمین میکنی ولی بدون که دچار. به همبن راحتی رفتی بی خداحافظ. انا لله و انا الیه راجعون! هم جنس شکفتن .

اینجا خونه دل تنگیهامه . ازاین جا همه ی حرف ها مستقیم ارسال میشه برای خدا. میخواستم از بزرگی های مادرم. بگم میخواستم از عشق بینهایتش بگم. میخواستم از دل دریاییش بگم . خدایا تو خود میدانی که یک خار در کویر حقیر تر از ان است. که اسمان را تعریف کند . و فقیر تر از ان که محبت و وسعت و عشق بی نهایتش را جبران کند. خدایا حقیرم و فقیر و تو غنی و عظیم. تو خود جواب بزرگی اسمانم. هم دو دله که بباره یانه! گفتم تا از نو شروع کنم از صفر. از همان قطره های باران. یکی از همان نقطه ها.