Date Range
Date Range
Date Range
این نوشته ها اسمش نقد نیست. خاطرات یک گیشا آرتور گلدن. چهارشنبه 21 مردادماه سال 1394. از زمانی که دختربچه کوچکی بود و در کلبه پدر پیر و ماهیگیرش به همراه خواهر و مادر بیمارش زندگی میکرد. از آن بعدازظهری میگوید که بهترین و بدترین روز زندگیش بود. از دیداری که او را در مسیری قرار داد که در انتهایش بنشیند و برای ما داستان زندگیش را بازگو کند. اول اینکه یادداشت پشت کتاب فاجعه است. یک فاجعه داستانی! وقتی کتاب را به پ.
در راستای محور ضد! دیوانه بازی این روح سرگشته تمامی ندارد. و علامتهای تعجب بیخود! به مخ.
نوشته شده توسط علیرضا زال. فردای آنروز تقریبا مطمئن راه افتادم رفتم آن پیراهن را بخرم. فقط آرزو میکردم اندازهی منرا داشته باشد چون پسر تهماندهی مغازهاش را میآورده برای پدر حدس میزدم اجناس مغازهاش جور نباشند.
نمونه یک مصاحبه تاریخی با جزئیات دقیق که در آن از همه نکات فنی و کاری سوال شده است. در عین حال جذابیت برای مخاطب هم حفظ شده است. گفتوگو با شاهرخ گلستان فیلمبردار مخصوص شاه در شماره سوم ماهنامه عصر اندیشه 1393.
چشمهایم را که می بندم.
کودکی که اسمش مازیار نبود! برگرفته از یک خواب و خاطرات یک آشنا! دیشب خواب دیدم. خواب کودکی که انگار تو بودی. گفتند این کودک توست! نمی دانم آنها که این را گفتند چه کسانی بودند یا چند نفر! من ایستاده بودم منتظر که تو آمدی. لبخند می زدی و من به گمانم در اغوش کشیدمت! به طرز عجیبی غمگینم.
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند. عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر. اس ام اس هاي بامزه و سركاري. شما جزو خوشه بندي قرار نمي گيريد. خوشه شما را بز خورده! اين اس ام اس رو بخون. باور كن جدي مي گم من خودم اول قبول نداشتم.