Date Range
Date Range
Date Range
یه سلام از جنس دلتنگی واسه تک تک اونایی که دوسشون دارم. چیزی از خودم ندارم بنویسم اما اینبار میخوام چن تا رباعی از یه دوست واستون بزارم. امیدوارم خوشتون بیاد و بهم بگین که چطوره. در وهم خودم بار خودم می بستم. صد بند به افکار خودم می بستم. عمرم که گذشت ناگهان فهمیدم. با دست خودم دار خودم می بستم. ما نطفه می درون ساغر کشتیم. از مادر عقل طفل باور کشتیم. این شیوه کشتن عادت دیرین است. ما روز نخست هم برادر کشتیم. پاییز رسید و سبزی از برگ گرفت. چون زلزله استواری از ارگ گرفت.
لحظه ها را می گذرانیم تا به خوشبختی برسیم. غافل از اینکه خوشبختی در آن. لحظه ها بود که گذراندیم. روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی. گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به. این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد.
ورود آقایان به این وب ممنوع میباشد. دیگه حوصله خودمم ندارم این روزا. دلم اول برا خودم بعدشم برا چند نفری تنگ شده. خیلی وقته دستو دلم خالی از حرفه. چند نفری رو نمیذاشتم برن از زندگیم. اما زندگی که کنترل زد نداره. دست ودلم از حرف خالیست. تقدیم به تو که در همین نزدیکای دلم چادر زدی.
نوشته های معلم خیابان 87. تولدت مبارک چشم عسلی ام. اومدی و خنده رو لبها کاشتی. غمهای ما رو پشت در گذاشتی. عطر تنت بوی نجیب سیبه. حتی گل از بوی تو بی نصیبه. رنگ چشات تو هیچ مداد رنگی نیست. با تو دیگه فرصت دلتنگی نیست. آواره ی خنده ی رو لباتم. تو از دیار مشرق خدایی. آره تو از سمت خدا میایی.
Salut mes amis voila mn bloog. X3 Moi Bien Sur x3.