Date Range
Date Range
Date Range
دیشب اولین شبی بود که تو خونه خودمون خوابیدیم. واقعا ادمیزاد چقدر پوست کلفته و زود خودشو با محیط وفق میده! یه حس خوبی داشتم. یعنی دلم تنگ شده بود! یه جورایی ارامش. با اینکه جای خوابم عوض شده بود اماحتی یکبار هم نصفه شب بیدار نشدم. صبح از لای پنجره بوی هوای خنک بارون زده که پرده هارو حرکت میدادو حس کردم. دل انگیز بود! نفس عمیییییییق میکشیدم ازین هوای تمیز و ارزوهایی که حقیقی شده بودن. از خونه که اومدم بیرون خوشحال شدم که کوچه فرعی رفت و امد هست! .
سنگ بی قیمت اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود. یه مغز کوچولوی دوست داشتنی. از آخرین نوشته اینجا بیشتر از 6 ماه میگذره. فکر کنم رکوردی باشه برای خودش در صورتیکه بوده روزایی که دو تا پست اینجا ثبت شده. دیروز فکر می کردم اینجا رو چقدر دوست داشتم و دارم. و چقدر این ثبت خاطرات برام دلنشین بوده و بازگشت و خوندن دوبارشون برام جالب بوده و حتی خیلی جاها کمک کرده یادم بیاد چیزایی که اصلا تو خاطرم نمونده. الان پسرک من یک سالش تموم شده و همه وقت من بعد از کار رو به خودش اختصاص میده.
خاطرات تلخ و شیرین یه عروس. من برگشتم ولی خودمم باورم نمیشه بعد از چندین ماه می خوام دوباره شروع کنم. یعنی خاک بر سر بلاگفا دوباره همشون پریدن! من زودتر برم تو پرشین عکسها رو بذارم تا دیگه شرمنده دوستان نشم.
آشیانه عشق من و آقای همسر. اینروزهای آخر سال برام خیلی لذت بخشه. خدا این دلخوشی های کوچک رو ازمون نگیره. نیمه دوم سال به لطف خدای بزرگ زندگی کم کم خوشگلی هاشو بهمون نشون داد و آرامش حاکم شد.
اثاث کشی نسبتا تموم شده و دو روزی هست که خونمون شبیه خونه شده . فکر کنم چهار شب مهدی رو زمین و من روی کاناپه خوابیدم . افطاری و سحری رو یا مامان برامون فرستاد یا چیز آماده خوردیم . یه شبم برای هر دوش پیتزا خوردیم . اینترنتمون هنوز وصل نشده و با دایل آپ میام نت . ولی سعی می کنم وبلاگل رو بخونم. تولد 30سالگیم خونه مامان برگزار شد و خیلی خوش گذشت و خندیدیم . زحمت کیک رو هم برادرم کشیده بود. شب قبلشم خواهرم اینا اومدن و شوهر خواهرم خونه رو دید.
امروز رفتم خونه دوستم خیلی خوش گذشت معمولا با این دوستم همیشه خوش میگذره الان که امتحان نیم ترم دارم تعطیلی ها هم میرم فشم و گل و گیاه کاری راستی ۲۵ این ماه عروسی دوستمون سعید آخ جون عروسی لباس دارم خیلی هم خوش میگذره. خلاصه من هم سرگرم هستم بابت همه چی هم خدایا شکر. خلاصه اینکه من هم مشغول به همین.
مثل اینکه بالاخره این بلاگفا درست شد. خوشحالم و دلم برای دوستان وبلاگیم خیلی تنگ شده. منتظر پست های جدید هستم. اینجا دفتر خاطرات من و فرزندانم است. سمیرا جون- دلنوشته های یک دانشجو. خوشبختی زیر پوست من- نازنین. خاطرات دلنشین ما- ستاره جون.
سایبانی از عشق و اعتماد بر بلندای عشق گسترانیده ایم. پریروز آخرین امتحان مدرسه برادرم بود. بچه کلی خوشحال بود که خدایا راحت میشم و بعدش ۳-۴ ماه بازی میکنم و خوش میگدرونم. از امتحان که اومده بیرون داشته سوار سرویس میشده که یکی هلش داده و افتاده زمین! دستش شکسته بود و گفتن باید عمل شه. دیروز عملش کردن و یه پلاتین هم فعلا مهمون دستش شده. چه تابستون دلچسبی براش شروع شده! اینقدر دلم براش سوخت که یه عالمه گریه کردم. حالا باز هم خدا رو شکر. امروز صبح مرخص شد از بیمارستان.
پنج شنبه , مرداد ۲۲ ۱۳۹۴. پورتال خبری,سرگرمی,تفریحی,روانشناسی. عکسی که به شایعات درباره ظریف پایان داد. ماجرای صف ایستادن یک وزیر عکس. پست کنایه دار در صفحه آیت الله هاشمی رفسنجانی عکس. کلک جدید زنان عربستان برای رانندگی تصاویر. فتوای عجیب مبل غ س لفی برای زیبایی همسر. زمان واریز یارانه نقدی مرداد ماه. دورهمی بازیگران در شب تولد الیکا عبدالرزاقی تصاویر. عکسی که به شایعات درباره ظریف پایان داد.
رسالۀ سیاسی اسپینوزا با موخرۀ آنتونیو نگری. مقدمهیی بر مصورسازی کتابهای کودکان. مقدمهیی بر مراحل خلق و تولید ادبیات کودکان. پروانۀ بهرهبرداری ویژۀ ویرااپ است.